رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
#پارت _13
ا. ت باش بابا چیزی نگفتم که
نیا باش بابا لازم نیست قیرتی بشی
یونگی باش حالا بریم سر کلاس (😁چقدر باش باش شد😐)
تا استاد نیومد
(ویو ا. ت)
رفتیم سر کلاس که استاد جدید اومد نیا راس میگفت واقعا جذاب بود یهو نیا با شونش زد بهم و یواش گفت ا. ت جیمین دار نگات میکن اینقدر به استاد زل نزن
استاد
سلام بچه ها من استاد جدیدتون هستم اسمم
کیم نامجونه (😐ایشون برادر دوتا مافیا هست😂)
خیله خب حال شروع میکنیم (🙄درسو میگ منحرف نشید🤣)
(ویو ا. ت)
استاد تازه درسو شروع کرد یهو در کلاس باز شد ی پسر خوشتیپ و جذاب از در اومد داخل
استاد انتقالی ی جدید هستی
پسر ار
باش بیا و خودت رو معرفی کن
پسر سلام من جانگ هوسوک هستم انتقالی جدید میتونید جیهوپ صدام کنید
استاد باش حالا برو کنار یونگی بشین
جیهوپ باش و رفت کنار یونگی نشسته
جیهوپ رو به یونگی سلام شوگا
یونگی منو شوگا صدا نکن اسم من یونگی ی یونگی فهمیدی
(راستی جیهوپ مافیاست و بابای یونگی هم مافیا بود و یونگی هم مافیاست ولی کسی نمیدونه برای همین که جیهوپ و یونگی همو میشناسن😳)(😐وات چی شد🤣)
جیهوپ باش فهمیدم مستر مین (اسم اصلی مستر وین رو فهمیدم اسمش هست مین یونگی 🤣😂) یونگی ایش
(ویو جیهوپ)
وقتی تو کلاس بودم فهمیدم که انگاری یونگی به ی دختر حسی دار اخ همش چشمش به دختر بود
من خواستم ی کرمی بریزم و به دختر بگم که یونگی ی مافیاست و اون دختر رو مال خودم کنم وقتی کلاس تموم شد به دختر گفتم که بیاد پشت دانشگا
دختر گف باش
سری رفتم پشت دانشگا که دیدم دختر هم اومد بهم گفت چی میخواستی دربار ی یونگی بگی
من بهش گفتم حال میگم عجله نیست و رفتم جلو اونم همین جوری میرفت عقب که خورد به دیوار من ی دستم رو روی دیوار گذاشتم که دختر دستش رو جلوی صورتش گرفته منم اون دستم که آزاد بود دور کمرش حلقه کردم و لبام رو روی لباش گذاشتم میخواستم تمومش کن که اجازه ندادم اون قدر تول کشید که نفسش بنده اومد وقتی دیدم حالش بد شد ولش کردم به همه ی نگاهی کرد و سری فراری کرد خواستم جلوش رو بگیرم اما نتونستم
#پارت _13
ا. ت باش بابا چیزی نگفتم که
نیا باش بابا لازم نیست قیرتی بشی
یونگی باش حالا بریم سر کلاس (😁چقدر باش باش شد😐)
تا استاد نیومد
(ویو ا. ت)
رفتیم سر کلاس که استاد جدید اومد نیا راس میگفت واقعا جذاب بود یهو نیا با شونش زد بهم و یواش گفت ا. ت جیمین دار نگات میکن اینقدر به استاد زل نزن
استاد
سلام بچه ها من استاد جدیدتون هستم اسمم
کیم نامجونه (😐ایشون برادر دوتا مافیا هست😂)
خیله خب حال شروع میکنیم (🙄درسو میگ منحرف نشید🤣)
(ویو ا. ت)
استاد تازه درسو شروع کرد یهو در کلاس باز شد ی پسر خوشتیپ و جذاب از در اومد داخل
استاد انتقالی ی جدید هستی
پسر ار
باش بیا و خودت رو معرفی کن
پسر سلام من جانگ هوسوک هستم انتقالی جدید میتونید جیهوپ صدام کنید
استاد باش حالا برو کنار یونگی بشین
جیهوپ باش و رفت کنار یونگی نشسته
جیهوپ رو به یونگی سلام شوگا
یونگی منو شوگا صدا نکن اسم من یونگی ی یونگی فهمیدی
(راستی جیهوپ مافیاست و بابای یونگی هم مافیا بود و یونگی هم مافیاست ولی کسی نمیدونه برای همین که جیهوپ و یونگی همو میشناسن😳)(😐وات چی شد🤣)
جیهوپ باش فهمیدم مستر مین (اسم اصلی مستر وین رو فهمیدم اسمش هست مین یونگی 🤣😂) یونگی ایش
(ویو جیهوپ)
وقتی تو کلاس بودم فهمیدم که انگاری یونگی به ی دختر حسی دار اخ همش چشمش به دختر بود
من خواستم ی کرمی بریزم و به دختر بگم که یونگی ی مافیاست و اون دختر رو مال خودم کنم وقتی کلاس تموم شد به دختر گفتم که بیاد پشت دانشگا
دختر گف باش
سری رفتم پشت دانشگا که دیدم دختر هم اومد بهم گفت چی میخواستی دربار ی یونگی بگی
من بهش گفتم حال میگم عجله نیست و رفتم جلو اونم همین جوری میرفت عقب که خورد به دیوار من ی دستم رو روی دیوار گذاشتم که دختر دستش رو جلوی صورتش گرفته منم اون دستم که آزاد بود دور کمرش حلقه کردم و لبام رو روی لباش گذاشتم میخواستم تمومش کن که اجازه ندادم اون قدر تول کشید که نفسش بنده اومد وقتی دیدم حالش بد شد ولش کردم به همه ی نگاهی کرد و سری فراری کرد خواستم جلوش رو بگیرم اما نتونستم
۳.۹k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.