ازمهربان بودن دلم دیگر پشیمان است

ازمهربان بودن دلم دیگر پشیمان است
زخمی شدم دور وبرم صدها نمکدان است

دیروز میگفتم محبت قند یزد است و
امروز میگویم که نه! چاقوی زنجان است

چاقوکش وجراح میدانندیک چاقو
گاهی بلای جان و گاهی منجی جان است!

با هرضعیفی مهربان بودم ولی افسوس
دیدم سلام بره هم با گرگ یکسان است!

اصلأ چرا باید نترسم از ضعیفان؟ هان؟
وقتی لب کاغد شبیه تیغ بران است!

فهمیدم اما دیرفهمیدم که "نادان" را
از هر طرف هم که بخوانی باز "نادان" است
دیدگاه ها (۳)

پیش هر تیغی سپر باید گرفت ، پیش تیغ دوست ” سر ” باید گرفت …م...

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...باز هم قرار عاشقانه ...

نفسم کاش هم اینک توکنارم بودیدست در دست وشبی بازتویارم بودید...

عاشقت خواهم ماند...... بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت .... ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط