پیش هر تیغی سپر باید گرفت پیش تیغ دوست سر باید ...

پیش هر تیغی سپر باید گرفت ، پیش تیغ دوست ” سر ” باید گرفت …

میرسد روزی که ما بی هم میشویم
 یک به یک از جمع ها کم میشویم
 میرسد روزی که ما در خاطرات
 موجب خندیدن و غم میشویم
 گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق
 میرسد روزی که بی هم میشویم

منم سرگشته حیرانت ای دوست
 کنم یکباره جان قربانت ای دوست
 خلیل آسا ز شوق وصل کویت
 نهم سر بر سر پیمانت ای دوست

ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک
 هر که از دیده مان رفت ز خاطر ببریم
 یا که چون فصل خزان آمد وگل رفت به خواب
 دل به عشق دگری داده ز آنجا برویم
 وسعت دیده ما خاک قدمهای تو بود
 خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم …
دیدگاه ها (۴)

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...باز هم قرار عاشقانه ...

♡..دلم تنگ است... ♡..دلم می سوزد از باغی که می سوزد...! ...

ازمهربان بودن دلم دیگر پشیمان استزخمی شدم دور وبرم صدها نمکد...

نفسم کاش هم اینک توکنارم بودیدست در دست وشبی بازتویارم بودید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط