من یادم نیست چن بار چشام بسته شد و گوشی صاف افتاد رو دماغ

من یادم نیست چن بار چشام بسته شد و گوشی صاف افتاد رو دماغمو بعد برش داشتم و برات نوشتم نه خوابم نمیاد
یه چیزایی رو نمیتونید بفهمید مثلا همین که یه نفر چقد یواشکی دوستون داره یا ...
دیدگاه ها (۰)

عشق در حال شکستن استخوان هایم بود و من میخندیدم🥲💔

خیس شدن زیر بارون قشنگه وقتی اون پیشتهخورشت کرفس خوشمزس وقتی...

یه کتابی خوندم توش نوشته بود دیگه از فردا فراموشت میکنم اِسم...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟒روی کاناپه دراز کشیده بودم که یکدفعه تهی با ی...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط