frozen hearts

frozen hearts
پارت 3
ویو لینو
برام جالب بود چنین داستانی واقعا فقط میتونست افسانه باشد.
هرچه بیشتر میگفت من مشتاق تر میکرد. درنهایت با صدا فردی که از شادی زیاد مانند بچه ها دست میزد به خودم اومدم.
پیرمرد : شاهزاده ها عزیز خوش امدید.
..... : باز عمو جان ما شاهزاده صدا کردی که.
بعد هر سه خندیدن.
پیرمرد : باشد باشد. پسرا عزیز سرزمین هان و فلیکس خوش اومدید.
... : حالا شد.
داشتم با تعجب نگاه میکردم که پسر کوچک تر نزدیکم شد.
... : اسمت چیه مسافر؟ اسم من هانه.
لینو: اسم لینو ای.
هان: اسم قشنگی. فلیکس نظر تو چیه؟
فلیکس: خیلی زیبا و برازنده است.
لینو : ممنونم. شما شاهزاده اید؟
هان : بله.
زودتعظیم کردم .
لینو: ببخشید نشناختم.
فلیکس : این چه کاری بلند شو.
بلند شدم و باتعجب نگاه شون میکردم چرا با تعظیم مشکل دارن؟!
فلیکس : اینجا کسی به کسی برتری نداره .
ویوهان
بنظرم این غریبه باید فرمانده بوده باشه مثل همون ها تعظیم میکنه و رفتار نظامی داره. شمشیر هم حمل میکنه. باشد بپرسم.
هان : لینو تو فرمانده بودی؟
از سوالم قیافه وحشت زدی گرفت و سریع جمعش کرد.
لینو: بودم الان نیستم. چطور؟
اخجون این جوری میتونم اون هم مربی هم محافظ خودم کنم.
هان : لینو تو از این به بعد محافظ منی.
فلیکس : شاید نخواد.
هان: (با چهره مصوم) خواهش میکنم.
لینو:باشه.
از خوش حالی بال در اوردم و زود با لینو به قصر رفتم. تا به پدرم بگم.
موضوع برای بابا چانی گفتم اون هم قبول کرد.
ویو لینو
چند روز من محافظ هانم الان فهمیدم اون چقدر خوبه خیلی خوشگلم هست. هروقت میبینمش قلبم دیونه میشه چرا؟! نمیدونم. به هر حال وقتش باید فلیکس ببرم. امشب اون بیهوش میبرم. وارده اتاقش شدم و با زدن توی گردنش بیهوشش کردم و تا مرز بردمش و تحملش دادم. دلم اروم نگرفت باید هان با خودم بیارم برگشتم و با هان پیام دادم که به یه جنگل سرسبز بیاد که نزدیک مرز ما و اونا بود. هان هم اومد.
هان : لینو چرا رفتی؟ کجا بودی ؟
لینو: کار پیش اومد. هان حاضری با من به یه جا بیای؟ فقط نمیتونم بگم کجا و نمیتونم قول بدم زود برگردی؟
هان : امم باید به پدرم بگم. الان فلیکس هم گم شده نگران من بشه بد میشه.
لینو : نتونم بزارم بری قصر .
هان : باشه با کای خبر میدم.
لینو: کای؟!
هان: کای شاهین منه.
لینو: باشه.
هان سوت زد و شاهینی اومد و پیامی به پاش بست و فرستادش به قصر.
لینو: بریم؟
هان : اره.
لینو: فقط باید بیهوش کنم.
هان:چرااا؟؟!!
لینو: بهم اعتماد داری؟
هان : اره.
لینو: پس نپرس.
هان : باشه.
دیدگاه ها (۳۸)

frozen hearts پارت 13ویو هان هی از دست ای...

🥺از من متنفری چرا به ایدلم توهین میکنید؟ 🥺نظرتون چی چند روز ...

هییعب. دلخور نمیشم ولی کاش یه بار این قانون بشکنه (منظورم یه...

اگه هستم بگید

"شراب سرخ" Part: ⁸ویو جنا یهو گرفت از بازوم تا نیوفته....اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط