ورود به قلبم ممنوع شد

ورود به قلبــــــــــم ممنوع شد.....



هَوَس یا عشق ؟ یا عادت ؟ کدامَش ؟
هرآنچه دوست داری تو بنامَش

ولی من گویَمَش رؤیای زیبا
که شیرین است فقط در خواب، کامَش

اگر دیدی کسی گفت عاشقم من
بدان شعر وُ غزل باشد کلامَش

وگرنه عـشق در این عصر وُ دوران
کجا بوده ؟ که من گویم سلامَش !

هرآنکس که رسانـَد برتو نفعی
تو آنگاه میزنی جامَت به جامَش

دگر پس عاشقی معنا ندارد
دُکان وُ دَکّه بازار است تمامَش.
دیدگاه ها (۱)

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشدبگذاری برود! آه... به اصرار ...

در ازدحام سؤظنت ...از ارتفاع ذهنت سقوط کردمانگار خیال مرگ تو...

مثل گنجشک کوچکی هستم خسته از حوض‌های نقاشی، می‌شود آسمان من ...

دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارمگلِ مریم وسطِ بال و پرت بگذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط