فکرم را میخوانی
فکرم را میخوانی....
احساسم را میدانی!!
و لبهایم را بلدی!
مرا از بَری،
با آغوشم آشنایی و رویایم کار چشم های توست!
با دست هایم رفیق،
با پاهایم همراه،
و کنج دلم خانه ی توست!
انگار زندگی ام حوض آبی رنگی ست
که ♡تو باید هر لحظه در آن تن بشویی!
پیراهنت را که به باد دادی!
مرا بپوش!
که از اینجایش را...
تو بدانی،
من؛
و خدا کافی ست!
غیرت شاعرانه یعنی...
تو تن بشوی
تا عاشقت چشم های خدا را هم ببندد!،
احساسم را میدانی!!
و لبهایم را بلدی!
مرا از بَری،
با آغوشم آشنایی و رویایم کار چشم های توست!
با دست هایم رفیق،
با پاهایم همراه،
و کنج دلم خانه ی توست!
انگار زندگی ام حوض آبی رنگی ست
که ♡تو باید هر لحظه در آن تن بشویی!
پیراهنت را که به باد دادی!
مرا بپوش!
که از اینجایش را...
تو بدانی،
من؛
و خدا کافی ست!
غیرت شاعرانه یعنی...
تو تن بشوی
تا عاشقت چشم های خدا را هم ببندد!،
- ۱۳.۹k
- ۱۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط