نگو چرا به تماشا همیشه می مانی

نگو چرا به تماشا همیشه می مانی
دچار چشم تو هستم خودت که می دانی

بدون اینکه بفهمم دلم ز دستم رفت
به یک نگاه و تبسم، به سبک ایرانی
.
"تمام زندگیم صرف شعر گفتن شد
از آن زمان که شنیدم تو شعر می خوانی"

دوباره رد شدنت را نظاره کردم من
اگرچه از پس چادر اگرچه پنهانی

تمام سهم تو از من کتاب شعری شد
تمام سهم من از تو دو چشم بارانی

بیا و سایه سر باش و مهربانی کن
بیا که می رود این دل به سمت ویرانی
دیدگاه ها (۱)

یعنی میشه؟من و تو بشینیم سر سفره ی عقد .. بعد من همون بار او...

عشق خیلی قشنگه  وقتی با اون هیکلش که از من گنده تره با اون ق...

کاش......حتی ، یک بار....لابه لای غم دلتنگی,من...." تو " گذر...

🔷🔹🔹🔹🔹🔹‍ داستان «عایشه و ملا محمد جان» کپشن‼️👇🏻.. روزی از روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط