چند پارتی ۲
وقتی وارد زمین بسکتبال شدم با یه چیز مواجه شدم..
چوی کان وو و دار و دستش بودن وقتی رفتم نزدیک تر دستمو گرفت و به سمت خودش اورد.
چوی کان وو پسر چوی هیون جا بود چهارمین مرد پولدار کره...البته کان وو خیلی رو اعصابه ولی بابام با باباش دوسته.
کان وو دستمو گرفت و به سمت رختکن برد و گفت: میخوام یه کاری کنم ناراحتم شدی عیب نداره..😅
و لباشوگذاشت رو لبام و شروع کرد به مک زدن محکم.
بعد چند دقیقه دیگه نفهمیدم چی شد و وقتی به خودم اومدم که تو بیمارستانم
هوانگ هیونجین و جانگ سومون و یون آ(دوست صمیمیم )بالا سرم بودن وقتی بیدار شدم با نگرانی ازم پرسیدن : حالت خوبههه
چند دقیقه بعد.....
وقتی هوانگ هیونجین و جانگ سومون رفتن یون آ گفت اگه هیونجین و سومون نبودن قطعا پیدات نمیکردیم.
ادامه......
چوی کان وو و دار و دستش بودن وقتی رفتم نزدیک تر دستمو گرفت و به سمت خودش اورد.
چوی کان وو پسر چوی هیون جا بود چهارمین مرد پولدار کره...البته کان وو خیلی رو اعصابه ولی بابام با باباش دوسته.
کان وو دستمو گرفت و به سمت رختکن برد و گفت: میخوام یه کاری کنم ناراحتم شدی عیب نداره..😅
و لباشوگذاشت رو لبام و شروع کرد به مک زدن محکم.
بعد چند دقیقه دیگه نفهمیدم چی شد و وقتی به خودم اومدم که تو بیمارستانم
هوانگ هیونجین و جانگ سومون و یون آ(دوست صمیمیم )بالا سرم بودن وقتی بیدار شدم با نگرانی ازم پرسیدن : حالت خوبههه
چند دقیقه بعد.....
وقتی هوانگ هیونجین و جانگ سومون رفتن یون آ گفت اگه هیونجین و سومون نبودن قطعا پیدات نمیکردیم.
ادامه......
- ۳۵
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط