داستان از اینجا آغاز میشود:
داستان از اینجا آغاز میشود:
کسی مدام
از کنارت میگذرد،
کم کم عبورش را حس میکنی،
کم کم عادت میکنی،
که به گذرگاهش خیره شوی،
گاهی دیر میکند و تو
کلافه میشوی....!!!
گاهی هم نزدیکِ نزدیک ،
و تو دلخوش...
روزی ناگهان ،
راهش را کج میکند،
مسیرِ عبورش را از دور میبینی،
ولی، دیگر عابرِ مرموز تو نیست..!
دلتنگ عبورش میشوی،
و این دلتنگی خودش به تنهایی
داستانی میشود...!
از داستان بیزارم...
#آرزو_پارسی
کسی مدام
از کنارت میگذرد،
کم کم عبورش را حس میکنی،
کم کم عادت میکنی،
که به گذرگاهش خیره شوی،
گاهی دیر میکند و تو
کلافه میشوی....!!!
گاهی هم نزدیکِ نزدیک ،
و تو دلخوش...
روزی ناگهان ،
راهش را کج میکند،
مسیرِ عبورش را از دور میبینی،
ولی، دیگر عابرِ مرموز تو نیست..!
دلتنگ عبورش میشوی،
و این دلتنگی خودش به تنهایی
داستانی میشود...!
از داستان بیزارم...
#آرزو_پارسی
۱.۲k
۰۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.