ازنامههایشاملوبهایدا

#از_نامه_های_شاملو_به_ایدا
‍آیدای‌خوب‌نازنینم!
مُدت‌هاست‌که‌بَرایت
چیزی‌نَنوشته‌اَم.
زِندگی‌مَجال‌نمی‌دهد:غَم‌نان!
بآوجود‌این،
خودَت‌بِهترمی‌دآنی:
نَفَسی‌کِه‌می‌کِشم‌تو‌هَستی؛
خونی‌کِه‌در‌رَگ‌هایَم‌می‌دود‌وَحَرارتی‌کِه‌نِمی‌گُذارد‌یَخ‌کُنم.
اِمروز‌بیشتَر‌اَز‌دیروز.دوستِت
می‌دارَم‌وَ‌فَردا‌بیشتَر‌اَز‌اِمروز.
وَاین،ضَعف‌مَن‌نیست:
قُدرَت‌تو‌اَست.
[٢٣ شهریور ۱۳۴۳]
دیدگاه ها (۱)

‍سیگار‌‍بِکش‍مَست‌‍کُن‍بُغض‌‍کُن‍گِریه‌‍کُن‍دِق‌‍کُن‍وَلی‌‍ب...

‍حآل‍آ‌‍گیریم‌‍حَواسِت‌‍نیست،‍یادِتَم‌‍نیس؟

‍سَفر‌‍کُن‌‍و‌‍بِه‌‍هیچکَس‌‍نَگو‍مِثل‌‍یِک‌‍داستان‌‍واقِعی‌‍...

‍کآکتوس‌‍بودَن‌‍هَم‌‍بَد‌‍نیس‍‏بآ‌‍کَم‌‍تَرین‌‍چیز‌‍زِندِگ...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط