او می خندید و من بیشتر عاشق لبخند و وجودش می شدم

او می خندید و من بیشتر عاشق لبخند و وجودش می شدم..
_می خندی اوژنی؟..
بخند عزیز کرده که این قلب درد ها کشیده برا بودنت.
دیدگاه ها (۳)

تبدیل به وحشتناک ترین لحظه‌ی زندگی میشه😃

خب...درد دارهوقتی ساعت ها می شینی و به حرف هایی که قرار نیست...

من فقط راوی بودم. راوی عشقی که دیر رسید، اعترافی که ، به خون...

🌱🍒داغ شد پیشانی ام، بیمار چشمانت شدممثل مویت در نسیم، من هم ...

عاشقانه های شبنم

پسر مهربون ،باوفا ،خوشگل و خوشتیپ😅 ،سر به زیر و مهمتر از همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط