می

می ﺭﻭﻡ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺍﺯﺧﻮﻳﺶ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ
ﻣﻰ ﺭﻭﻡ، ﺑﺎ ﻛﻔﺶ ﻫﺎ، ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺎﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻢ ﺗﻤﺎﻣﺎً ، ﺣﻮﻝ ﺩﻧﻴﺎﻯ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ؛
ﻛﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﻗﻮﻝ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻯ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻰ ﻣﺜﻞ ﺍﻣﺮﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ
ﻧﻴﺴﺘﻰ ﺩﻳﮕﺮ ، ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺩﺍﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﭼﺎﻯ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩﻯ ﺷﺒﻴﻪ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺑﻮﺩ
ﻋﻬﺪ ﻣﻰ ﺑﺴﺘﻰ ﺷﺒﻴﻪ ﺗﺮﻛﻤﺎﻧﭽﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﮔﺎﻩ ﺩﻟﺴﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﻯ ﺑﻰ ﺗﻮ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ ﺩﻟﮕﺮﻣﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﺩﻭﺵ ﺳﻮﺩﺍﻯ ﺭُﺧﺶ، ﮔﻔﺘﻢ ﺯ ﺳﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﻨﻢ
ﻣﻰ ﺭﻭﻡ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺣﺎﺷﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ
دیدگاه ها (۶)

از لبهای تو رنگ‌ می گیرندقلم منوقتی فُنون بوسیدن رابه عاشقا...

بانوهیچ لحظه ای در زندگی ام مثل لحظه ی در آغوش گرفتنت وبوسید...

لبخند میزنی شقایق ها شکوفه می دهندﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ شانه میزنیلرزه ...

دلم میخواهد همیشه در آغوشم بمانی،سرما و بوران در اتاق بیداد ...

‍آقای آخوند قلابی وقتی شما آیات روشن قرآن رو صریحاً تکذیب می...

#سخن_خدا «١١» ﻭَﺿَﺮَﺏَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﺜَﻠًﺎ ﻟِّﻠَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍْ ...

#سخن_خدا ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢِ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط