از بچگی در انیمیشنهایی که میدیدم و کتاب قصههایی که م

از بچگی‌، در انیمیشن‌هایی که می‌دیدم و کتاب قصه‌هایی که می‌خواندم، آدم‌فضایی‌های سه‌پایی با چشم‌های بادامی در خیالاتم بود؛ موجوداتی که در سفینه‌ای دایره‌ای شکل ونورانی، در فضا جاسوسی می‌کنند!
بچه که بودم، آدم‌فضایی‌ها را آدم‌بدِ قصه می‌کردم و پیروزی را برای انسان‌ها رقم می‌زدم...!
اما چرا؟ چرا آدم‌فضایی‌ها را دشمن انسان‌ها می‌دانستم؟ هنوز به این فکر نکرده‌ بودم که با این‌همه بدی و زشتی که در زمین می‌بینم، باز هم انسان‌ها قهرمان بودند.
شاید موجوداتی در آن دور دست‌ها باشند که نمی‌دانند دروغ چیست! شاید در سیاره آن‌ها جنگ نباشد؛ کسی غیبت دیگری را نمی‌کرد. اصلاً شاید در ذهن آن‌ها چیزی به‌نام ظلم وجود نداشت. چیزی به‌نام پلیدی وجود نداشت. شاید در آن‌جا خیانت معنایی نداشت. قتل بی‌مفهوم بود. شاید آن‌ها برای منافع خود کسی را پایین نمی‌کشیدند!
از حالا به بعد آدم‌فضایی ‌هایی می‌کشم که احساس دارند. آن‌ها بد نیستند. قصد تصاحب زمین را نداشتند. آن‌ها به سیاره‌ای پر از خیانت، قضاوت، دروغ، جنگ، جهل و بی‌عدالتی چشم ندوخته‌اند.
حال که فکر می‌کنم، کاش من هم آدم‌فضایی بودم و شاهد این‌ بی‌عدالتی‌ها نبودم. نمی‌دیدم که مهربانی برای خیلی‌ها بی‌مفهوم است. نمی‌دیدم که کودکی بی‌دفاع، سایه پدرش را از دست می‌دهد، یا این‌که نمی‌دیدم آدم‌هایی وجود دارند که کشتن انسان‌ها برایشان باکی نیست!
آدم‌فضایی‌های چشم بادامی، قصد نابود کردن زمین را ندارند؛ زمین خودش نابود است. کاش بتوانم به آن‌ها بگویم:
«قدر سیاره‌تان را بدانید. این‌جا دیگر زیبا نیست!»
کاش آدم‌فضایی بودم... .👽🌌
-میم-
دیدگاه ها (۱۴)

هدف از ماهی‌گیری با قلاب، گرفتن ماهی نیست؛ هدف اینه که از آب...

از سِری کارهای مفیدی که می‌شه وسط انواع‌ کلاس‌ها انجام داد!

من این متن رو همین الان خوندم و نتونستم جلوی خودمو بگیرم تا ...

آقا یکی قبلاً توی ناشناس به من یه رمان معرفی کرده بود و منم ...

ای کاش پستچی بودم وهر صبح حال خوب می‌بردم برای آدم ها.هربار ...

وقتی دلم گرفته به تو فکر میکنم وقتی خوشحالم به تو فکر میکنم ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط