در میانِ لذت های زندگی
در میانِ لذت های زندگی
رنگِ چشمانِ تو دلخوشی گاه به گاهِ خنده های من است
با تو که حرف می زنم ، پلکهایت را بهم نزدیک می کنی
نگاهت را تنگ می کنی
و مردمکِ سیاهِ چشمانت زنجیر می شود بر احساسم
در هر دیدار ، اجزای صورتت را گم می کنم
و جغرافیایِ بی آلایش دو مهره ی نگاهت ،مرا می پیماید
من عاشق چشمانت شده ام
عاشق حجمِ اعجاب انگیزِ میانِ اخم هایت
که مرا با خود می برد
می برد به صدای خفه و مبهم آهنگی که
در کودکی شنیدم
به روشنایی
و....
به جدیدترین شعر عاشقانه ای
که هنوز هیچ شاعری آنرا نسروده است...
#خاصترین
رنگِ چشمانِ تو دلخوشی گاه به گاهِ خنده های من است
با تو که حرف می زنم ، پلکهایت را بهم نزدیک می کنی
نگاهت را تنگ می کنی
و مردمکِ سیاهِ چشمانت زنجیر می شود بر احساسم
در هر دیدار ، اجزای صورتت را گم می کنم
و جغرافیایِ بی آلایش دو مهره ی نگاهت ،مرا می پیماید
من عاشق چشمانت شده ام
عاشق حجمِ اعجاب انگیزِ میانِ اخم هایت
که مرا با خود می برد
می برد به صدای خفه و مبهم آهنگی که
در کودکی شنیدم
به روشنایی
و....
به جدیدترین شعر عاشقانه ای
که هنوز هیچ شاعری آنرا نسروده است...
#خاصترین
۲.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.