ادامه پست قبلی
ادامه پست قبلی....
پست دوم
ناگفته های احمدی مقدم از ٨٨/1:
در اینکه آقای اژهای حزباللهی، وفادار به نظام و ضد دوم خرداد است، تردیدی نیست، اما به نظر من ایشان در انتصاباتش مقداری محتاطانه عمل میکرد و این محتاطبودن کمی برایش مشکل ایجاد کرد. در جریان فتنه، پشتیبانینکردن اطلاعاتی وزارت از ما کاملا مشخص بود. هیچ وقت اطلاعاتی از آنها نمیگرفتیم، در واقع وجود یک سکته خبری و جدینگرفتن ماجرا در آنجا مشخص بود. وزارت حتی در ادامه فتنه هم اطلاعات درست و دقیقی ارائه نمیکرد. ولی ما از پیش از انتخابات تحرکات را رصد میکردیم.
پیش از انتخابات جلساتی در دفتر آقای هاشمی تشکیل میشد که بخش راهبردی در آنجا بود. این جلسات در دفتر آقای هاشمی با حضور خاتمی، هاشمی، میرحسین، ناطق و سیدحسن خمینی تشکیل میشد و برنامهریزیها در آنجا بود. در آنجا روی یک کاندیدا با هم توافق کردند. البته ابتدا موسوی در جلسات عضو نبود، زمانی که کاندیداتوری او قطعی شد به جمعشان اضافه شد. برگزاری جلسات مشخص میکرد که آنها در حال سازماندهی هستند تا با تمام قوا در میدان حاضر شوند. ما با این مجموعه اطلاعاتی که در اختیار داشتیم، حدس میزدیم انتخابات پرچالشی در پیشروی داریم؛ اگر انتخابات را ببرند جشن پیروزی دارند و پس از انتخابات با افزایش سرعت عمل کارهای نکرده دوم خرداد را میخواهند انجام دهند.
در اواخر سال ۸۷ اتاق رصد رسانهها را برای رصد اقدامات سیاسی در ناجا تأسیس کردیم. پویش ۸۸، دفتر هفت تیر و ستاد قیطریه را ناجا رصد کرد و گرفت. از سازماندهی آنها مطلع بودیم، اما از چگونگی آن اطلاع نداشتیم. شبکههای آنها مبهم بود؛ اینکه چطور پلاکارد میآورند؟ چگونه شعارها تنظیم میشود؟ چطور به افراد میگویند این طرف یا آن طرف برو؟، تمام این مسائل برای ما سؤال بود. پس از اینکه در پویش ۸۸ اسامی دو هزار نفر از شبکه آنها را یافتیم، شبکه میدانیشان متلاشی شد. تمام برنامهها، فراخوانی و سازماندهی میدانی آنها از بین رفت. وقتی محسن آرمین و افراد دیگر که بیانیهها را مینوشتند، راهپیماییها را برنامهریزی و خارج و داخل را با هم هماهنگ میکردند، بازداشت کردیم، ضربه سختی خوردند.
http://www.nooreaseman.com/showthread.php?t=76825
پست دوم
ناگفته های احمدی مقدم از ٨٨/1:
در اینکه آقای اژهای حزباللهی، وفادار به نظام و ضد دوم خرداد است، تردیدی نیست، اما به نظر من ایشان در انتصاباتش مقداری محتاطانه عمل میکرد و این محتاطبودن کمی برایش مشکل ایجاد کرد. در جریان فتنه، پشتیبانینکردن اطلاعاتی وزارت از ما کاملا مشخص بود. هیچ وقت اطلاعاتی از آنها نمیگرفتیم، در واقع وجود یک سکته خبری و جدینگرفتن ماجرا در آنجا مشخص بود. وزارت حتی در ادامه فتنه هم اطلاعات درست و دقیقی ارائه نمیکرد. ولی ما از پیش از انتخابات تحرکات را رصد میکردیم.
پیش از انتخابات جلساتی در دفتر آقای هاشمی تشکیل میشد که بخش راهبردی در آنجا بود. این جلسات در دفتر آقای هاشمی با حضور خاتمی، هاشمی، میرحسین، ناطق و سیدحسن خمینی تشکیل میشد و برنامهریزیها در آنجا بود. در آنجا روی یک کاندیدا با هم توافق کردند. البته ابتدا موسوی در جلسات عضو نبود، زمانی که کاندیداتوری او قطعی شد به جمعشان اضافه شد. برگزاری جلسات مشخص میکرد که آنها در حال سازماندهی هستند تا با تمام قوا در میدان حاضر شوند. ما با این مجموعه اطلاعاتی که در اختیار داشتیم، حدس میزدیم انتخابات پرچالشی در پیشروی داریم؛ اگر انتخابات را ببرند جشن پیروزی دارند و پس از انتخابات با افزایش سرعت عمل کارهای نکرده دوم خرداد را میخواهند انجام دهند.
در اواخر سال ۸۷ اتاق رصد رسانهها را برای رصد اقدامات سیاسی در ناجا تأسیس کردیم. پویش ۸۸، دفتر هفت تیر و ستاد قیطریه را ناجا رصد کرد و گرفت. از سازماندهی آنها مطلع بودیم، اما از چگونگی آن اطلاع نداشتیم. شبکههای آنها مبهم بود؛ اینکه چطور پلاکارد میآورند؟ چگونه شعارها تنظیم میشود؟ چطور به افراد میگویند این طرف یا آن طرف برو؟، تمام این مسائل برای ما سؤال بود. پس از اینکه در پویش ۸۸ اسامی دو هزار نفر از شبکه آنها را یافتیم، شبکه میدانیشان متلاشی شد. تمام برنامهها، فراخوانی و سازماندهی میدانی آنها از بین رفت. وقتی محسن آرمین و افراد دیگر که بیانیهها را مینوشتند، راهپیماییها را برنامهریزی و خارج و داخل را با هم هماهنگ میکردند، بازداشت کردیم، ضربه سختی خوردند.
http://www.nooreaseman.com/showthread.php?t=76825
- ۳۵۶
- ۲۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط