.
.
دیشب بـه یادِ چشم هایت گریه کردم
دیدم چو خالی بـود جایت، گریه کردم
شاید خـدا این گونـه می خواهد برایم
بستـم لبـم را از شکایـت، گـریـه کردم
درذهنِ بیتابم چو حَک شدنقشِ چشمت
من تـا خدا ، تا بی نهـایت، گریـه کردم
مـرغِ شـب از دلتنـگیِ مهتــاب افسرد
وقتی شنیـدم ایـن روایت ، گریـه کردم
آئینـه از انـدوهِ مـن، چـون ابـر بـاریـد
تنهـا نـه او ، من هم برایت گریـه کردم
⚜💔⚜
دیشب بـه یادِ چشم هایت گریه کردم
دیدم چو خالی بـود جایت، گریه کردم
شاید خـدا این گونـه می خواهد برایم
بستـم لبـم را از شکایـت، گـریـه کردم
درذهنِ بیتابم چو حَک شدنقشِ چشمت
من تـا خدا ، تا بی نهـایت، گریـه کردم
مـرغِ شـب از دلتنـگیِ مهتــاب افسرد
وقتی شنیـدم ایـن روایت ، گریـه کردم
آئینـه از انـدوهِ مـن، چـون ابـر بـاریـد
تنهـا نـه او ، من هم برایت گریـه کردم
⚜💔⚜
۵.۶k
۰۷ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.