تهکوک

تهکوک
پارت ۲
عشق بی پایان
خب فرداشد و جئون رفت خونه تهیونگ
تهیونگ . سلام
جئون . سلام
تهیونگ . بیا تو اتاق
جئون . چرا
تهیونگ. بیا کارت دارم
جئون . باش اوکیه
تهیونگ . لباساتو در بیار
جئون . چ...چ...چی
تهیونگ . در بیار دیگ وگرنه خودم در میارمممم
جئون. نه نمیارم
تهیونگ.اوک خودت خواستی
جئون . برو عقب
تهیونگ جئون و ل.خت ل.خت کرد لباسای خودشم در اورد
جئون . ولم کن
تهیونگ محکم از جئون ل.ب گرفت
تهیونگ . وقت ا.ر.ض.ام شدنه
جئون . چی میگی
تهیونگ جئون و ا.ر.ضا کرد ولی جئون همراهی نکرد تهیونگ وجبور شد یه قرص بهش بده که ح.شره ای بشه
جئون . چرا داری بهم قرص میدی
تهیونگ . قرص اب ریزش بینیه فک کنم حالت بده بخور
جئون . ببین اگ یه قرص دیگ باشه من میدونمو تو
تهیونگ. نترس بابا اعععع
جیون قرص و خورد و بعد از پنج دیقه ح.شره ای شد و تهیونگ و انداخت رو تخت
تهیونگ. پس قرص کار کرد
جئون . ب.بند و ن.اله کن اش.غال
جئون تهیونگ رو ا.ر.ضام کرد
تهیونگ . ادم شدی پس
یک ساعت بعدش کارشون تموم شد و تهیونگ. الان دیگ پسر نیستی و مال منی
جئون. کی گفته نخیرم من مال تو نیستم
تهیونگ . اوک ولی میخوای برات ثابت کنم
جئون ‌. اگ میتونی ثابت کن
تهیونگ رفت که لباس بپوشه و لباساشو پوشید و رفت یه سمت جئون و ازش ل.ب گرفت جئونم تهیونگ و انداخت رو تخ.ت و اون ادامه داد
تهیونگ. دیدی گفتم مال منی
جئون. اهههه باش بابا من مال خودت
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
امید وارم خوشتون اومده باشه بقیه سناریو رو داخل پارت ۳ ببینید