Part

Part10
فلیکس جدا ميشه
☆: بسه دیگه برو خونتون مامانت نگران ميشه
¤¤: نوچ نمیشه میخوام بهت خوش بگذره
☆: نه نه نمیخوام چان برو بیرون گفتی بوس اینم بوس حالا وقتشه بری
¤¤: هوففف باشه بابا ولی مطمئن باش یه روز اون کارو میکنم
☆: تو غلط میکنی گم شو برو
¤¤: میبینمت جوجه کوچولو
چان میره و سوار موتورش ميشه میره خونه
فلیکس میره جلو آیینه
☆: هین زخم شد چان خدا بگم چیکارت نکنه لب قشنگم
بتادین میزنه یه کم بهش
ضد عفونیش میکنه
چسب زخم میزنه روش
☆: هوفف ببین به چه روزی افتاد لبم
گشنمه بزار ناهار درست کنم
میره تو آشپزخونه
☆: چی درست کنم حالا
نودل ورمیداره
☆: نودل و موچی داگ بوگی
شروع میکنه داگ بوگی رو درست کردن
یکی ازش میخوره
☆: اوم خوب شده
میره سراغ موچی
2 تا موچی درست میکنه
یکیش جوجه و اون یکی گربه
زنگ خونه رو میزنن
☆: مگه من نگفتم گم شو برو
درو باز میکنه
☆: اع وای کای اینجا چیکار میکنی؟
♡: هیچی دلم تنگ شده بود اومدم
میخوای برم؟
☆: نه نه بیا تو کای ( همون هیون ولی چون به فلیکس دروغ گفته کای شده )
♡: خوبه خونت قشنگه
☆: ممنون بیا داشتم ناهار درست میکردم
خیلی خوب رسیدی
میره تو آشپزخونه باز
یه نودل اضافه میکنه
سفره رو میچینه
☆: بیا بیا بشین
♡: اوه ممنون جوجه
☆: خواهش میکنم پیشی
نودل ها رو میاره
میچینه
☆: خب نوش جون
♡: ممنون جوجه
☆: خواهش میکنم کای
شروع میکنن خوردن
میخورن و حرف میزنن
♡: دست پختت عالیه
☆: ممنون به مامان بزرگم رفتم
♡: خوبه
☆: اوم
میخورن تموم میشه
ظرف هارو میشوره
♡: خسته شدی ببخشيد
☆: نه بابا این چه حرفیه چای، قهوه یا مشروب یا شربت
♡: قهوه
☆: چشم
♡:بی بلا
فلیکس لبخند میزنه و وارد آشپزخونه میشه
♡: اروم
وای خدا باید زود تر برم وگرنه خونش رو میخورم و بعد میشه
فلیکس قهوه ها رو میاره
میخورن
♡: عالی شده
☆: خوبه که خوشت اومد
میخورن تموم میشه
♡: من دیگه باید برم
بعدا میبینمت
فعلا بای
☆: اوم اوه باشه میبینمت
بای
فلیکس کای رو بدرقه میکنه و........