او آفریننده ی شعر است

او آفریننده ی شعر است
و سازنده ی کودکان
زن است که شعر را می نویسدو مرد امضایش می کند
کتابهایم برای تو بی فایده است
و عقایدم بی فایده
و پندهای پدرانه ام بی سود
تو شهبانوی آشوبی، و دیوانگی، و تعلق ناپذیری
بمان چنان که هستی
تو درخت زنانگی هستی که در تاریکی می روید
و نیازش به آفتاب و آب نیست
تو شهزاده ی دریایی که تمام مردان دوستت دارند
و تو ،هیچ یک را!با تمام مردان خوابیده ای
و هیچ یک با تو نخوابیده
تو آن نخستینی که با تمام قبیله ها رفت و باکره بازگشت
بمان چنان که هستی....
دیدگاه ها (۳)

دلم مرد میخواهد نابینا،خط بریل بداندفصل فصل تنم را بخواندباز...

مرا جواب می کند سکوت چشمهای تو  و باز تنگی نفس وباز هم هوای ...

بانو،وقتی از عشق می نویسی،مراقبِ اطرافت باش...همیشه هستند کس...

بچه که بودیم وقتی چشم می ذاشتیم حتی اگه تا صد هم می شمردیم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط