شاگرد انتقالی پارت ۶۳
تغریبا یک هفته از اون نبرد گذشته بود هیچکس حرف خاصی درموردش نمی زد وقتی فکرشو می کنم تعجب می کنم واقعا هیچوقت فکرش رو نمی کردم جرعتش رو داشته باشم که اون قرصا رو تو نوشیدنی باجی بریزم از این بابت واقعا به خودم افتخار می کنم!
اما از طرفی واقعا باور اینکه باجی فقط بخاطره اون قرصا زندس هم سخته شاید تونستیم این دسیسه ی کیساکی رو با این حقه ها خنثی کنیم اما هیچکس نمی دونه دفعه ی بعدی چی می شه!
تو فکر خودم بودم که میتسویا با قیافه ای حکیمانه اومد نشست پیش من خیلی حکیم به نظر می رسید گفتم حتما یه اتفاقی افتاده!
ا/ت: چیزی شده میتسویا؟
میتسویا: به نظرت پاه چین.. زیاد افسرده به نظر نمیاد؟ منظورم اینکه.. خب بعد از اون جریانا که به زور از کانون اصلاح تربیت اوردیمش بیرون خیلی افسردس!
ا/ت: حق با توئه! واقعا افسردس! تفلکی!
میتسویا: از صبح تا حالا توفکر این بودم به نظر چه کاری می تونه پاه چین رو خوشحا کنه؟
یکم فکر کردم.
ا/ت: دوست دختر!
میتسویا گیج و گنگ: ببخشید؟
ا/ت: دوست دختر!! یه دوست خوب میتونه کلی تو روحیش تاثیر بزاره!
با قیافه ای پیروزمندانه به میتسویا نگاه کردم
میتسویا: باشه .. ولی چطوری؟
با لبخند به میتسویا نگاه می کردم
ا/ت: چی چطوری؟
میتسویا: چطوری برای پاه چین دوست دختر پیده کنیم؟؟؟
قیافم در هم رفت و هر دو شروع به فکر کردن کردیم که چیفویو اومد از قیافه هامون متوجه شد که خبرایی هست
چیفویو: چی شده؟؟
ا/ت: داریم برای پاه چین دنبال دوست دختر میگردیم.
چیفویو: خب چرا اگهی نمیدید؟؟
میتسویا: منظورت چیه؟
چیفویو: یک عکس خوشتیپ از پاهچین بگیرید پایینش بنویسید مثلا یک دختر..با این شرایت برای ایشون می خوایم!
من میتسویا همزمان به هم نگاه کردیم
ا/ت: چه فکر خوبی! چیفویو تر یه نابغه ای!
میتسویا خیلی متعجب به من نگاه کرد
میتسویا: منظورت احمق دیگه مگه نه؟ این چه ایده ی مسخره ای ابرومون میره! بعدشم اصلا گیرم یک دختر خواس بیاد همونجوری می گرده تا پاه چین رو پیدا کنه؟
ا/ت: خب شمارمون رو مینویسیم زیرش که اگه لازم شد زنگ بزنن!
میتسویا: اگه دوسه نفر پیدا شد چی؟
چیفویو: خب صداشون می کنیم و شرایتشون رو میپرسیم هرکدوم بهتر بود اونو انتخاب می کنیم!
میتسویا: از همه گیرو گفتاری هاش می گذرم! اگه چند نفر زنگ زدن که ما رو مسخره کنن چی؟ مثلا پسر بودن و از سر مسخره بازی زنگ می زدن!
ا/ت: میتسویا!!! کل این عدا ها همش مسخره بازیه! ما از سر عقل که اینکارو نمی کنیم داریم مسخره بازی می کنیم اونا زنگ بزنن مسخرهکنن ما هم مسخرشون می کنیم!
چیفویو: پس حله!
میتسویا: اگه ناراحت بشه چی؟
مطمئا باش که ناراحت نمیشه!
اما از طرفی واقعا باور اینکه باجی فقط بخاطره اون قرصا زندس هم سخته شاید تونستیم این دسیسه ی کیساکی رو با این حقه ها خنثی کنیم اما هیچکس نمی دونه دفعه ی بعدی چی می شه!
تو فکر خودم بودم که میتسویا با قیافه ای حکیمانه اومد نشست پیش من خیلی حکیم به نظر می رسید گفتم حتما یه اتفاقی افتاده!
ا/ت: چیزی شده میتسویا؟
میتسویا: به نظرت پاه چین.. زیاد افسرده به نظر نمیاد؟ منظورم اینکه.. خب بعد از اون جریانا که به زور از کانون اصلاح تربیت اوردیمش بیرون خیلی افسردس!
ا/ت: حق با توئه! واقعا افسردس! تفلکی!
میتسویا: از صبح تا حالا توفکر این بودم به نظر چه کاری می تونه پاه چین رو خوشحا کنه؟
یکم فکر کردم.
ا/ت: دوست دختر!
میتسویا گیج و گنگ: ببخشید؟
ا/ت: دوست دختر!! یه دوست خوب میتونه کلی تو روحیش تاثیر بزاره!
با قیافه ای پیروزمندانه به میتسویا نگاه کردم
میتسویا: باشه .. ولی چطوری؟
با لبخند به میتسویا نگاه می کردم
ا/ت: چی چطوری؟
میتسویا: چطوری برای پاه چین دوست دختر پیده کنیم؟؟؟
قیافم در هم رفت و هر دو شروع به فکر کردن کردیم که چیفویو اومد از قیافه هامون متوجه شد که خبرایی هست
چیفویو: چی شده؟؟
ا/ت: داریم برای پاه چین دنبال دوست دختر میگردیم.
چیفویو: خب چرا اگهی نمیدید؟؟
میتسویا: منظورت چیه؟
چیفویو: یک عکس خوشتیپ از پاهچین بگیرید پایینش بنویسید مثلا یک دختر..با این شرایت برای ایشون می خوایم!
من میتسویا همزمان به هم نگاه کردیم
ا/ت: چه فکر خوبی! چیفویو تر یه نابغه ای!
میتسویا خیلی متعجب به من نگاه کرد
میتسویا: منظورت احمق دیگه مگه نه؟ این چه ایده ی مسخره ای ابرومون میره! بعدشم اصلا گیرم یک دختر خواس بیاد همونجوری می گرده تا پاه چین رو پیدا کنه؟
ا/ت: خب شمارمون رو مینویسیم زیرش که اگه لازم شد زنگ بزنن!
میتسویا: اگه دوسه نفر پیدا شد چی؟
چیفویو: خب صداشون می کنیم و شرایتشون رو میپرسیم هرکدوم بهتر بود اونو انتخاب می کنیم!
میتسویا: از همه گیرو گفتاری هاش می گذرم! اگه چند نفر زنگ زدن که ما رو مسخره کنن چی؟ مثلا پسر بودن و از سر مسخره بازی زنگ می زدن!
ا/ت: میتسویا!!! کل این عدا ها همش مسخره بازیه! ما از سر عقل که اینکارو نمی کنیم داریم مسخره بازی می کنیم اونا زنگ بزنن مسخرهکنن ما هم مسخرشون می کنیم!
چیفویو: پس حله!
میتسویا: اگه ناراحت بشه چی؟
مطمئا باش که ناراحت نمیشه!
- ۲۰.۷k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط