غافلی از حال دلترسم که این ویرانه را

غافلی از حال دل،ترسم که این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند وتعمریش کنند

# صائب تبریزی
دیدگاه ها (۱۶)

هیچ می دانی چرا چون موجدر گریز از خویشتن پیوسته می کاهم ؟زآن...

کندی ساعات تنهایی برایم کافی است .دیگر از جانم چه میخواهند ا...

چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری.

کوچ تا چند مگر میشود از خویش گریخت بال تنها غم غربت به پرستو...

حال ما و نگاهت هر دو میدانند حال همکه حال آشنا از آشنا پنهان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط