گنجشک میخندید به اینکه چراهرروز بی هیچ پولی برایش دانه می

گنجشک میخندید به اینکه چراهرروز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم ،
من میگریستم به اینکه حتی اوهم محبت مراازسادگی ام میپندارد
دیدگاه ها (۱)

دیـگـران مـیـپـرسـنـد: بـــیـــداری؟ آری بـی"دار"م... چرا...

ای دل! شدی سنگ صبوری برای همه. همیشه شریک دردهایشان بودی و ه...

چی بگم وقتی دیگه حرفی نمونده تو دلم ؟ یک غم بزرگیه این روزا ...

همه زندگیم " درد" است؛ درد... نمی دانم عظمت این کلمه را درک ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

یادتونه 15 10 سال پیش , چین که اگه الان اقتصاد اول دنیا نباش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط