یک سوال فنی دارم، آن هم اینکه اگر خدایی ناکرده به جای حسی
یک سوال فنی دارم، آن هم اینکه اگر خدایی ناکرده به جای حسین قدیانی، یکی از عدالتخواهها چنین پستهایی میگذاشت و چنین توییتهایی میزد، فریاد وااا اسلاما و وااا انقلابا و وااا ریزشا و واااا عدالتخوارااا و واااا خوارجاه از دهان آقایان بلند نمیشد؟ پیراهنها دریده و سینههای اقایان چاک نمیشد؟ چنین ریزشی را محصول راه و روش عدالتخواهی مصداقی نمیدانستند؟ توی سر عدالتخواهها نمیزدند؟ والله که میزدند
اما چرا در برابر حسین قدیانی با آن همه دک و پز و عقبه انقلابی و اصولگرایی و قالیبافیسم، ساکتاند؟ نکند به تریج قبای جریانشان بر بخورد؟ کدام جریان؟ همان جریانی که قدیانی، مهمترین قلم بدست مدّاحِ قالیباف را بولد کرد، در بوق و کرنا کرد، برایش رپرتاژ خبری رفت تا به وسیله او، انقلابیهای نامحافظهکار را ساکت کند. قدیانی مهمترین مصداق قالیبافیسم است! مهمترین مصداق قایم شدن پشن واژگان پرطمطراق و تعابیر و وصفها و ریشها و یقهآخوندی بستنها و انتصاب به این و آن است! قدیانی مهمترین مصداق اصولگرایی و محافظه کاری است! خدا می داند قدیانی چندین هزار کلمه در وصف خمینی و خامنهای و سلیمانی نوشته است، خدا می داند چندین هزار کلمه به کار برده تا قالیباف و دیگر شخصیت های اصولگرایی را به این شهید و آن شهید و این سید و آن سید و این سردار و آن سردار بچسباند. خدا می داند چند هزار ساعت از عمرش را وصف نوشتن، برای انقلابیگری به سبک قالیبافیسم کرده. خدا میداند نوشتههای تندش چندین نفر را گازانبری توی گونی کرده! اما عاقبت؟ نوشتن در وصف علی کریمی، نوشتن در وصف زن زندگی آزادی، نوشتن در وصف دشمنان همانها که سنگشان را به سینه می کوبید، نوشتن مرگ بر جمهوری اسلامی، فحش به خامنهای و خمینی و ... .
قدیانی را به اختلالات شخصیتی و مشکلات روانی اش فرونکاهید! قدیانی مصداق بارز یک جریان بیعقبه، تکنوکرات، کلمهباز و در یک کلام، مصداق بارز سوپرحزب اللهیبودن است! مالهکش قهاری که امروز، دیوار و ستون و پِی ساختمان مورد علاقهی دیروزش را ویران میکند ... چه کسی فکر میکرد روزی قدیانی در وصف علی کریمی بنویسد؟ چه کسی فکر میکرد روزی قدیانی به بقیه بگوید حزب اللهی مالهکش جیره خوار؟!
خلاصه که تمبانهایتان را سفت بچسبید. هیچکس از فردایش خبر ندارد، مخصوصا اگر حُبّ "من" و منیّت در وجودتان هست...
اما چرا در برابر حسین قدیانی با آن همه دک و پز و عقبه انقلابی و اصولگرایی و قالیبافیسم، ساکتاند؟ نکند به تریج قبای جریانشان بر بخورد؟ کدام جریان؟ همان جریانی که قدیانی، مهمترین قلم بدست مدّاحِ قالیباف را بولد کرد، در بوق و کرنا کرد، برایش رپرتاژ خبری رفت تا به وسیله او، انقلابیهای نامحافظهکار را ساکت کند. قدیانی مهمترین مصداق قالیبافیسم است! مهمترین مصداق قایم شدن پشن واژگان پرطمطراق و تعابیر و وصفها و ریشها و یقهآخوندی بستنها و انتصاب به این و آن است! قدیانی مهمترین مصداق اصولگرایی و محافظه کاری است! خدا می داند قدیانی چندین هزار کلمه در وصف خمینی و خامنهای و سلیمانی نوشته است، خدا می داند چندین هزار کلمه به کار برده تا قالیباف و دیگر شخصیت های اصولگرایی را به این شهید و آن شهید و این سید و آن سید و این سردار و آن سردار بچسباند. خدا می داند چند هزار ساعت از عمرش را وصف نوشتن، برای انقلابیگری به سبک قالیبافیسم کرده. خدا میداند نوشتههای تندش چندین نفر را گازانبری توی گونی کرده! اما عاقبت؟ نوشتن در وصف علی کریمی، نوشتن در وصف زن زندگی آزادی، نوشتن در وصف دشمنان همانها که سنگشان را به سینه می کوبید، نوشتن مرگ بر جمهوری اسلامی، فحش به خامنهای و خمینی و ... .
قدیانی را به اختلالات شخصیتی و مشکلات روانی اش فرونکاهید! قدیانی مصداق بارز یک جریان بیعقبه، تکنوکرات، کلمهباز و در یک کلام، مصداق بارز سوپرحزب اللهیبودن است! مالهکش قهاری که امروز، دیوار و ستون و پِی ساختمان مورد علاقهی دیروزش را ویران میکند ... چه کسی فکر میکرد روزی قدیانی در وصف علی کریمی بنویسد؟ چه کسی فکر میکرد روزی قدیانی به بقیه بگوید حزب اللهی مالهکش جیره خوار؟!
خلاصه که تمبانهایتان را سفت بچسبید. هیچکس از فردایش خبر ندارد، مخصوصا اگر حُبّ "من" و منیّت در وجودتان هست...
۱.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.