عطر و بوی نفست برده که از هوش مرا
عطر و بوی نفست برده که از هوش مرا
یاد تو سخت گرفته است در آغوش مرا
تا صدای قدمت مژده دهد کوچه به دل
این صدای قدمت کرده چه بی هوش مرا
شاه بیتی شده ای سوز غزلهای فراق
مست شد این غزل و کرده غزل نوش مرا
زلف تو شانه چه حاجت که نوازش بدهد
که غمت هجر گرانیست که بر دوش مرا
باصدای قدمت لحضه شمارت شده ام
هر صدای قدمت خوانده که خاموش مرا
چه بگویم که شود سوزش قلبم آرام
حسرت خال لبت کرده چه مد هوش مرا
دل من تنگ تر از جمعه دلتنگی هست
که به یادت نفسم ! کرده فراموش مرا
عشق این سنگ صبور هست صدایت بزند
تا جوابی ز تو آید همه تن ! گوش مرا
💜
یاد تو سخت گرفته است در آغوش مرا
تا صدای قدمت مژده دهد کوچه به دل
این صدای قدمت کرده چه بی هوش مرا
شاه بیتی شده ای سوز غزلهای فراق
مست شد این غزل و کرده غزل نوش مرا
زلف تو شانه چه حاجت که نوازش بدهد
که غمت هجر گرانیست که بر دوش مرا
باصدای قدمت لحضه شمارت شده ام
هر صدای قدمت خوانده که خاموش مرا
چه بگویم که شود سوزش قلبم آرام
حسرت خال لبت کرده چه مد هوش مرا
دل من تنگ تر از جمعه دلتنگی هست
که به یادت نفسم ! کرده فراموش مرا
عشق این سنگ صبور هست صدایت بزند
تا جوابی ز تو آید همه تن ! گوش مرا
💜
۱.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.