مامان ات این همه لوسش نکن
𝒑𝒂𝒓𝒕 ¹
♡ ♡ ♡ ♡
♡ ☆ ♡ ☆ ♡ ☆ ♡ ☆
♡ ♡ ♡ ♡
مامان ات: این همه لوسش نکن
ات :اولن فقط جلو شما لوسم می کنه
دومن زنشم دوست داره
مامان ات: پیچاره دومادم که تو زنشی یا داری پول هاشو خرج می کنی یا داری ازش کار می کشی
ات ابرویی بالا انداخت : ای خدا خودش دوست داره به من چه ؟
جیمین اروم جدی : ات عزیزم زشته با مادرت باید با احترام صحبت کنی
ات با ناراحتی : باشه ببخشید مامان
جیمین با لبخند رو به ات : افرین خانوم لوسم
ات با حرص : زمین گرده اقای پارک به هم می رسیم صبر کن
جیمین خندید : همین الانم به هم رسیدیم
ات با حرص : بخند ببینم اون موقع هم می خندی
جیمین با خنده : اگه اینجوری کنی اره می خندم
که صدای در اومد پدر ات اومد جیمین اول رفت استقبالش و احوال پرسی کرد بعد ات رفت پرید بغل باباش
ات با خنده ذوق: سلام بابایی چطوری ؟
بابا ات با اخم ساختگی : زشته دیگه ازدواج کردی باید شوهرت رو بغل کنی نه من و
ات با کلافگی : مگه شوهرم خونه هست اصلا که بغلش کنم
بابا ات : برای چی؟
ات : کار کار کار
مامان ات : دوماد عزیزم داره برای تو زحمت می کشه
ات با بغض : قشنگ مشخصه من این زحمت هاش رو نمی خوام من عشق محبتش رو می خوام
بابا ات با مهربونی : دخترم تو هم باید یه ذره درکش کنی سرش شلوغه دست خودش اگه بود یه لحضه هم ولت نمی کرد
ات با بغض شدید : مطعنی بابا من که می گم کارشو بیشتر از من دوست داره همیشه اول کار بعد من همیشه اولویت دومشم
مادر ات سعی داره فضا رو کنترل کنه: ات بهتره کمتر حساس باشی زیادی به جیمین گیر می دی
ات بغضش می شکنه اشکاش می ریزه: من گیر می دم من حساسم مامان اخه کدوم مردی که عاشق یه نفره تولد اون یه نفر و یادش نمی ره حتی بعد ۵ ماه هنوزم تبریک نگفته اخ کدوم زنی سالگرد ازدواجش با کیک تنهاست
جیمین با لحن کاملا جدی که عصبانیت توش موج می زد رو به ات: بسه
ات با گریه : نه نیست
جیمین سعی داره خودش رو کنترل کنه رو به پدر مادر ات گفت : «با اجازه ما دیگه می ریم» و رو به ات با عصبانیت «بریم»
ات با مظلومیت گریه :ولی من هنوز پدر مادرم رو درست ندیدم
جیمین یه نگاه عصبی به ات کرد که ات فهمید نباید حرف بزنه
پدر مادر ات هم که فهمیده بودن چیزی نگفتن توی دلشون گفتن بهتره خودشون حلش کنن
جیمین و ات با پدر مادر ات خدافظی کردن و رفتن سوار ماشین شدن و جیمین حرکت کرد
ویو ات
جیمین با سرعت زیاد حرکت می کرد و خیلی بد رانندگی می کرد معلوم بود خیلی عصبیه ولی این سری دیگه خیلی خیلی عصبیه اون بیشتر اوقات مهربونه اما وقتی عصبی می شه خیلی ترسناک می شه خیلی خیلی می ترسیدم داشتم فقط بی صدا اشک می ریختم و مثل بید می لرزیدم و استرس شدیدی داشتم حالا باید چی کار کنم ؟
♡ ♡ ♡ ♡
♡ ☆ ♡ ☆ ♡ ☆ ♡ ☆
♡ ♡ ♡ ♡
مامان ات: این همه لوسش نکن
ات :اولن فقط جلو شما لوسم می کنه
دومن زنشم دوست داره
مامان ات: پیچاره دومادم که تو زنشی یا داری پول هاشو خرج می کنی یا داری ازش کار می کشی
ات ابرویی بالا انداخت : ای خدا خودش دوست داره به من چه ؟
جیمین اروم جدی : ات عزیزم زشته با مادرت باید با احترام صحبت کنی
ات با ناراحتی : باشه ببخشید مامان
جیمین با لبخند رو به ات : افرین خانوم لوسم
ات با حرص : زمین گرده اقای پارک به هم می رسیم صبر کن
جیمین خندید : همین الانم به هم رسیدیم
ات با حرص : بخند ببینم اون موقع هم می خندی
جیمین با خنده : اگه اینجوری کنی اره می خندم
که صدای در اومد پدر ات اومد جیمین اول رفت استقبالش و احوال پرسی کرد بعد ات رفت پرید بغل باباش
ات با خنده ذوق: سلام بابایی چطوری ؟
بابا ات با اخم ساختگی : زشته دیگه ازدواج کردی باید شوهرت رو بغل کنی نه من و
ات با کلافگی : مگه شوهرم خونه هست اصلا که بغلش کنم
بابا ات : برای چی؟
ات : کار کار کار
مامان ات : دوماد عزیزم داره برای تو زحمت می کشه
ات با بغض : قشنگ مشخصه من این زحمت هاش رو نمی خوام من عشق محبتش رو می خوام
بابا ات با مهربونی : دخترم تو هم باید یه ذره درکش کنی سرش شلوغه دست خودش اگه بود یه لحضه هم ولت نمی کرد
ات با بغض شدید : مطعنی بابا من که می گم کارشو بیشتر از من دوست داره همیشه اول کار بعد من همیشه اولویت دومشم
مادر ات سعی داره فضا رو کنترل کنه: ات بهتره کمتر حساس باشی زیادی به جیمین گیر می دی
ات بغضش می شکنه اشکاش می ریزه: من گیر می دم من حساسم مامان اخه کدوم مردی که عاشق یه نفره تولد اون یه نفر و یادش نمی ره حتی بعد ۵ ماه هنوزم تبریک نگفته اخ کدوم زنی سالگرد ازدواجش با کیک تنهاست
جیمین با لحن کاملا جدی که عصبانیت توش موج می زد رو به ات: بسه
ات با گریه : نه نیست
جیمین سعی داره خودش رو کنترل کنه رو به پدر مادر ات گفت : «با اجازه ما دیگه می ریم» و رو به ات با عصبانیت «بریم»
ات با مظلومیت گریه :ولی من هنوز پدر مادرم رو درست ندیدم
جیمین یه نگاه عصبی به ات کرد که ات فهمید نباید حرف بزنه
پدر مادر ات هم که فهمیده بودن چیزی نگفتن توی دلشون گفتن بهتره خودشون حلش کنن
جیمین و ات با پدر مادر ات خدافظی کردن و رفتن سوار ماشین شدن و جیمین حرکت کرد
ویو ات
جیمین با سرعت زیاد حرکت می کرد و خیلی بد رانندگی می کرد معلوم بود خیلی عصبیه ولی این سری دیگه خیلی خیلی عصبیه اون بیشتر اوقات مهربونه اما وقتی عصبی می شه خیلی ترسناک می شه خیلی خیلی می ترسیدم داشتم فقط بی صدا اشک می ریختم و مثل بید می لرزیدم و استرس شدیدی داشتم حالا باید چی کار کنم ؟
- ۲۹.۴k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط