رد نکن گرمای دستم را به دردت میخورم

رد نکن گرمای دستم را به دردت میخورم
کنده ای پیرم که در سرما به دردت میخورم

صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم،ببین!
من انارم... درشب یلدا به دردت میخورم

با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا
صبرکن امروز یا فردا به دردت میخورم

موج وقت گریه فکر شانه هایی سنگی است
مثل صخره در دل دریا به دردت میخورم

یک تفنگ سر پر از شعرم درون گنجه ات
شک نکن که آخرش یکجا به دردت میخورم


#خاص
دیدگاه ها (۶)

نــون و پــنــیــر و چــایــے روزاے ڪــرونــایــے ... ...

"طُ " هَمانِ‌‌ ســـــیبِ‌ گُلابِاصفهانیِ ك‌ چَشــــمانَم رام...

خیلی زیباست دست روی دست تکیه زده بر عصای خویش مدام در ذهن خس...

رج به رجمی‌بافم خیالت را می‌شود بیاییاین دوست داشتن رادورِ گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط