در پی استقبال شما عزیزان داستانک دیگری انگاشتم 😁
وقتی مژگان برای نخستین بار مانتوی اپُلدار پوشید، دیگر زنان هم به صرافت افتادند که از این مانتوها تهیه کنند چون به نظرشان، مژگان خیلی زوایایِ جالب و نوکتیزی پیدا کرده بود که با بدنهای خمیریشکل آنها متفاوت بود😊 اپُلهای سرشانه، به مژگان صلابتِ مردانه داده بود؛ همزمان، فُکُلِ بلند و روسریِ ساتَن، ظرافتِ زنانهاش را حفظ میکرد. اما زنهای محل، این مورد را هم، مانندِ دیگر دستاوردهای مژگان، آنقدر ناشیانه به کار بردند که عملا کمکی به زیباییشان نکرد🤷 آنها مانتویِ اپُلدار را با مقنعهی «چانهدار» و «نمازی» میپوشیدند، در حالی که کلیپسِ سرشان آن را شبیه کلاهخود میکرد و از دور شبیهِ گلادیاتورهای زرهپوشی میشدند که کلاهخود به سر دارند😩 آنها اصلا به فلسفهی مانتویِ اپُلدار توجه نداشتند: در میانهی سدهی بیستم در آمریکا و در خلالِ جنبشِ زنان این مانتوها کمک میکرد که خانمها ظاهری مردانه پیدا کنند و این اعتراضی بود به اینکه زنها از طرفِ مردان، موجوداتی سانتیمانتال (احساساتی) و نازکنارنجی پنداشته میشدند! اما زنهای محل ما که سانتیمانتال و ظریف نبودند که!!🙄🤷 در نهایت، مانتوی اپُلدار هم، مانند دیگر محصولاتِ مژگان، دوام زیادی نیاورد و کنار گذاشته شد. یادم میآید، تنها دستاوردی که وسیعا استقبال شد اکلیل بود! اکلیل فقط یک زائدهی پلاستیکیِ براق و ارزان بود که به همه، از پوست تیره تا روشن، میآمد😉 طوری شورَش را درآوردند که توی عروسیها و مجالس، زنها خودشان را توی اکلیل میغلتاندند
۶۹.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱