حالا تو برای من بیشتر از یک خاطره

حالا تو برای من بیشتر از یک خاطره،
شبیه خود ولیعصر هستی!
یک خیابانِ صبور با انگشتان کشیده‌ی غمگین.
خیابانی که پاریس را با تمام سنگفرش‌ هایش پهن آن کرده بودیم‌...
و بر کمر شب قدم می ‌زدیم.
شبيه حضور عظيمِ یک قدم،
شبيه باران خورده‌ ترين نقطه خيابان،
شبيه خودِ تهران ...
دیدگاه ها (۱)

می‌دانمنیمه‌شب که فکر می‌کنی خوابیده‌امبه پاتوقِ مجازیمان سر...

پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمیڪردیتو ای مادر اگر شوخ چشمی ...

هزار خطبه هم بخوانندحرام استمعشوقه ی کسی را به دیگری دادن .....

غیره لیلا رنج مجنون را نمیفهمد ڪسیآنچه آمدبرسرم را؛ یارمیفهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط