یکی از روزهای چهل سالگی ات

یکی از روزهای چهل سالگی ات
در میان گیر و دار زندگی ملال آورت
لابه لای البوم عکس هایت
عکس دختری مو مشکی را پیدا میکنی
.
زندگی برای چند لحظه متوقف میشود
و قبض های برق و اب برایت بی اهمیت
.
تازه میفهمی
بیست سال پیش
چه بی رحمانه
او را
در هیاهوی زندگی جا گذاشتی..
#یغما_گلرویی
دیدگاه ها (۳)

هواپیما بلند میشود و کمر من تا زمین تا از بالا مرا ببین که ...

تو بگو دوستم داری من ثابت میکنم که انسان موجودی پرنده ست.......

خسته ازمردمه شهرخسته از،اونکه تو میخوای بشی و من خودشم.....

هنوزم خیانتت رامیشه ازسرخ بودن صورتم که باسیلی رفتنت سرخ شده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط