هم از سکوت گریزان هم از صدا بیزار

هم از سکوت گریزان ، هم از صدا بیزار

چنین چرا دلتنگم ، چنین چرا بیزار



زمین از آمدن برف تازه خشنود است

من از شلوغی بسیار رد پا بیزار



قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار



اگرچه می گذریم از کنار هم آرام

شما ز من متنفر ، من از شما بیزار



به مسجد آمدم و نا امید برگشتم

دل از مشاهده تلخی ریا بیزار



صدای قاری و گلدسته های پژمرده

اذان مرده و دلهای از خدا بیزار



به خانه ام بروم؟!خانه از سکوت پر است

سکوت می کند از زندگی مرا بیزار



تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!

از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
دیدگاه ها (۳)

سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم ...

‌آسمان" جای قشنگیست کبوتر باشیم"عشق" پرواز بلندیست بیا پر با...

دل من خستگیات خیلی زیاده می دونمدل من تنهاییات پر از سوال می...

دل تا خورده که دل نیست ، کتاب است رفیقاتش افتاده به دل ، مثل...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط