من تماشای تو می کردم و غافل بودم

من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

گقته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی

مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۲۰)

گاهی با خودم میگم کاش من هم مثل خیلی‌ها می‌تونستم در لحظه شا...

خواندم حدیث هجران ,از فال شاه شیرازچون گفته های حافظ هرگز خط...

همیشه نگرانِ منیتا گرسنه نمانمکه شیشه عینکم تمیز باشدو شب ها...

هوای تو دارد دلی که بی هوا به کوچه زده تا دنبال ردپای باران ...

پرسیدی که چرا محو تماشای منیآنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط