پارت اول
Love and hate { عـشـق و نـفـرت }
" part 1"
ویو ا.ت :
اولین روزی بود که بعد از ۱۰ سال اومدم کره جنوبی ، همه جا عوض شده بود . خیابان ها ، کوچه ای که ۱۰ سال پیش توش زندگی میکردیم ، ساعت ۶ صبح بود که ساعتم زنگ خورد ، آره هانا بود ، همون دوستم که باهم اومدیم اینجا
ا.ت : چی میگیییی اول صبحییی؟؟
هانا : هنوز خوابیدی ؟؟ بلند شو ۱ ساعت دیگه مدرسه شروع میشهههههه
ا.ت : ایشششش ، باشههه
ویو هانا :
معلومه ا.ت خیلی خسته بود ، خب معلومه که باید خسته باشه تازه ۳ شب رسیدیم کره ، امیدوارم امروز با کسی دعوا نکنه
ویو ا.ت :
پا شدم و تختمو تمیز کردم . رفتم کارای بهداشتیمو انجام دادمو و آرایش خیلی ملایمی انجام دادم . لباس هامو پوشیدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدم و رفتم مدرسه
ویو هانا :
داشتم قدم میزدم که ا.ت رو دیدم . دروغ نگم خیلی خوشگل شده بود . همینطور که منتظر ا.ت بودم که بیاد یه پسر خیلی جذاب رد شد و بهم سلام کرد ، اسمشو گفت اسمش....
پارت بعدی ایشالا فردا
" part 1"
ویو ا.ت :
اولین روزی بود که بعد از ۱۰ سال اومدم کره جنوبی ، همه جا عوض شده بود . خیابان ها ، کوچه ای که ۱۰ سال پیش توش زندگی میکردیم ، ساعت ۶ صبح بود که ساعتم زنگ خورد ، آره هانا بود ، همون دوستم که باهم اومدیم اینجا
ا.ت : چی میگیییی اول صبحییی؟؟
هانا : هنوز خوابیدی ؟؟ بلند شو ۱ ساعت دیگه مدرسه شروع میشهههههه
ا.ت : ایشششش ، باشههه
ویو هانا :
معلومه ا.ت خیلی خسته بود ، خب معلومه که باید خسته باشه تازه ۳ شب رسیدیم کره ، امیدوارم امروز با کسی دعوا نکنه
ویو ا.ت :
پا شدم و تختمو تمیز کردم . رفتم کارای بهداشتیمو انجام دادمو و آرایش خیلی ملایمی انجام دادم . لباس هامو پوشیدم و رفتم پایین و سوار ماشین شدم و رفتم مدرسه
ویو هانا :
داشتم قدم میزدم که ا.ت رو دیدم . دروغ نگم خیلی خوشگل شده بود . همینطور که منتظر ا.ت بودم که بیاد یه پسر خیلی جذاب رد شد و بهم سلام کرد ، اسمشو گفت اسمش....
پارت بعدی ایشالا فردا
- ۶.۳k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط