پارت

پارت 10

بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خیلی خوشگل توشه واییی خیلیی قشنگه ولی یکم بازه لباسه

ویو ا/ت
ساعت 7 رفتم یه دوشی گرفتم و لباسه رو پوشیدم و یه ارایش کوچولو کردم و یکی در زد

ا/ت: کیه
اجوما: منم دخترم
ا/ت: بله بیاین تو

اجوما درو باز کرد خیلیییی تعجب کرد تاحالا دختری به زیبایی ا/ت ندیده بود

اجوما:دخترم خیلی خوشگل شدیی
ا/ت: ممنون اجوما 😊
اجوما: خب دخترم برو پایین جونگکوک پایینه
ا/ت: بله( رفت)

ویو جونگکوک
منتظر ا/ت بودم اههه چرا نمیاد صدای کفش شنیدم رومو برگردوندم واییی خیلیییی زیباست توی اون لباس واقعا ✨✨⭐ چی جونگکوک چی میگی همینجوری نگاهش میکردم که دستشو جلو صورتم تکون داد حواسم اومد سر جاش

ویو ا/ت
از پله ها رفتم پایین که همینجوری بهم نگاهم میکرد که رفتم جلو و چند بار صداش زدم دیدم همینجوری نگاهم میکنه دستمو جلو صورتش تکون دادم تا به خودش اومد و گفت

جونگکوک: برای چی انقدر طولش دادی🤨
ا/ت: طولش ندادم تازه ساعت 7:50 دقیقه هنوز هست هنوز 10 دقیقه دیگه ساعته 8

نگاه به ساعت کردم دیدم راست میگه
جونگکوک: راه بیوفت
ا/ت:😂

ویو جونگکوک
وقتی خندیدم قند تو دلم اب شد و سوار ماشین شدیم......
دیدگاه ها (۲)

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط