خب دوتا لباس انتخاب کردم لباس مجلسی چند تا لباس تو خونه ا
خب دوتا لباس انتخاب کردم لباس مجلسی چند تا لباس تو خونه ای و یه جفت کفش مجلسی لوازم روتین پوستیو انتخاب کردم دادم دست تهیونگو رو کاناپه لم دادم ته اومد
ته:چیزایی که گفتی رو گفتم بخرن
سانجو: واقااا مرسییی(از رو کاناپه بلند میشه و میشینه ذوق زده)
ته) خواهش میکنم(لبخند)
ته ویو
وقتی اون طوری ذوق کرد قلبم ذوب شد چی میشد یه روزی عاشقم شی دختر
سانجو ویو
دیدم بعد ذوق کردنم قیافش خوشحال شد کاش میشد عشقم یه طرفه نبود
یکم خودمو جمو جور کردم که..
اجوشی(مردی که کنار اجوما خدمتگذار عمارت بود) :افا بفرماید شام
ته :دست سانی رو میگیره بلند شو بریم
بلند شدم رفتیم نشستیم من کنارش نشسته بودم که گفت
ته:خوب غذا بخور اگه دوست نداشتی یه چیز دیگه بیارن، هرچی دلت خواستو بهم بگو
سانجو:چرا انقدر به فکرمی
ته(با حالت هول شده) خوبب.. خموب.. نههکی گفته من به فکر بچمم
سانجو:..........
ته ویو
دیدم بعد اینکه گفتم نگران بچمم ناراحت شد سرشو انداخت پایین و یه لحظه دیدم دستشو گرفت جلو دهنش دوید سمت دست شویی فکر کنم بالا اورده رفت یه پنج مین بعد برگشت
سانجو ویو..
ادامه دارد....
بچه ها اسلایدایه دیگه وسایل سانجو که سفارش داده
ته:چیزایی که گفتی رو گفتم بخرن
سانجو: واقااا مرسییی(از رو کاناپه بلند میشه و میشینه ذوق زده)
ته) خواهش میکنم(لبخند)
ته ویو
وقتی اون طوری ذوق کرد قلبم ذوب شد چی میشد یه روزی عاشقم شی دختر
سانجو ویو
دیدم بعد ذوق کردنم قیافش خوشحال شد کاش میشد عشقم یه طرفه نبود
یکم خودمو جمو جور کردم که..
اجوشی(مردی که کنار اجوما خدمتگذار عمارت بود) :افا بفرماید شام
ته :دست سانی رو میگیره بلند شو بریم
بلند شدم رفتیم نشستیم من کنارش نشسته بودم که گفت
ته:خوب غذا بخور اگه دوست نداشتی یه چیز دیگه بیارن، هرچی دلت خواستو بهم بگو
سانجو:چرا انقدر به فکرمی
ته(با حالت هول شده) خوبب.. خموب.. نههکی گفته من به فکر بچمم
سانجو:..........
ته ویو
دیدم بعد اینکه گفتم نگران بچمم ناراحت شد سرشو انداخت پایین و یه لحظه دیدم دستشو گرفت جلو دهنش دوید سمت دست شویی فکر کنم بالا اورده رفت یه پنج مین بعد برگشت
سانجو ویو..
ادامه دارد....
بچه ها اسلایدایه دیگه وسایل سانجو که سفارش داده
۲.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.