مافیایه دلربا p18و 19باهم نوشتم
سانجو ویو
یهو ناراحت شدم ولی حالت تهوع گرفتم رفتم بالا اوردم حالم خوب نبود اومدم دیدم ته داره با تعجب نگام میکنه مشخص بود نگرانه
سانجو:به خاطر ویارمه☺️
ته:تا کی ویاری؟
سانجو:مشخص نمیشه شاید تا اخر نه ماه
ته:وایییی 🙄
سانجو: خیلی خوب حالا میگم...
ته:جانم
چرا یهو انقدر باهام مهربون شده
سانجو:هیچی
ته:بگو دیگهه
سانجو:ولش کن
ته:مگه من قریبا بگووو دا🙏😮
سانجو:خب... خب چشامو بستم تند تند گفتم اگه نه ماه بعد بچه به دنیا بیاد منبایداز اینجا برممم
ته ویو
بعد گفتن این حرفش الان فکر کنم بهترین فرصت
ته:پاشو بیا بشین
اومد نشست کنارم کاغذ یا همون سند ازدواجو گذاشتم جلوش
ته:اگه اینوامضاع کنی برا همیشه ماله منی
سانجو: چیی این... این سند ازد.. واجه
سانجو ویو
خیلی خوشحال شدم سریع امظاش کردم و پریدم بغل ته
ممنونم خیلی دوستدارم ممنونم که الان برا توعم
ته ویو
وایی یعنی تو هم دوسم داری سریع خودمو صافکردمو لبامو رو لباش گذاشتمو
تا اخر عمر با دخترشون زندگییی کردنننن
میدونم بد شد ببخشید
یهو ناراحت شدم ولی حالت تهوع گرفتم رفتم بالا اوردم حالم خوب نبود اومدم دیدم ته داره با تعجب نگام میکنه مشخص بود نگرانه
سانجو:به خاطر ویارمه☺️
ته:تا کی ویاری؟
سانجو:مشخص نمیشه شاید تا اخر نه ماه
ته:وایییی 🙄
سانجو: خیلی خوب حالا میگم...
ته:جانم
چرا یهو انقدر باهام مهربون شده
سانجو:هیچی
ته:بگو دیگهه
سانجو:ولش کن
ته:مگه من قریبا بگووو دا🙏😮
سانجو:خب... خب چشامو بستم تند تند گفتم اگه نه ماه بعد بچه به دنیا بیاد منبایداز اینجا برممم
ته ویو
بعد گفتن این حرفش الان فکر کنم بهترین فرصت
ته:پاشو بیا بشین
اومد نشست کنارم کاغذ یا همون سند ازدواجو گذاشتم جلوش
ته:اگه اینوامضاع کنی برا همیشه ماله منی
سانجو: چیی این... این سند ازد.. واجه
سانجو ویو
خیلی خوشحال شدم سریع امظاش کردم و پریدم بغل ته
ممنونم خیلی دوستدارم ممنونم که الان برا توعم
ته ویو
وایی یعنی تو هم دوسم داری سریع خودمو صافکردمو لبامو رو لباش گذاشتمو
تا اخر عمر با دخترشون زندگییی کردنننن
میدونم بد شد ببخشید
۱.۹k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.