طنز تلخ 💎
#طنز تلخ 💎
دو سارق وارد یک ویلا شدند و پس از جستجو گاوصندوق را پیدا کردند.
دزد بزرگ آن را با تجربه خود بدون نیاز به هیچ شکستگی باز کرد. پر از پول بود.
دزد پول را بیرون آورد. روی یکی از صندلیهای دور میز نشست و به دزد جوانتر گفت:
ورق را از جیب خود بیرون بیاور.
سارق جوان حیرت زده گفت: بیا فرار کنیم قبل از اینکه وجود ما را احساس کنند. اگر بخواهیم بازی کنیم در خانه بازی میکنیم.
سارق متخصص به شدت او را سرزنش کرد و گفت:
من رهبر هستم.
همانطور که میگویم عمل کن.
در یخچال را هم باز کن و سه قوطی پپسی و سه لیوان بیاور!
مرد جوان با ترس ورق را بیرون آورد و آنها شروع به بازی و نوشیدن کردند...
سارق متخصص گفت:
تلویزیون را روشن و صدای آن را تا انتها بالا ببر.
مرد جوان تردید کرد و سارق متخصص او را شدیداً توبیخ کرد.
سارق جوان در حالی که مات و مبهوت بود به حرف استادش عمل کرد با این تصور که استادش دیوانه شده.
او از ترس میلرزید زیرا میدانست آنها را دستگیر کرده و در زندان خواهند انداخت.
صاحب ویلا بیدار شد. تپانچه ای در دست گرفت و گفت:
چیکار میکنید شما دزدها؟ هیچکس حرکت نکند وگرنه شما را خواهم کشت.
دزد متخصص اهمیتی نمیداد و به دوست جوانش گفت:
بازی کن! بازی کن و به او توجه نکن.
صاحب قصر به پلیس زنگ زد.
پلیس آمد و صاحب قصر به آنها گفت: اینها دزد هستند و این پولی را که جلوی آنهاست از خانه من سرقت کردند.
سارق متخصص به پلیس گفت:
این مرد دروغگوست. او ما را دعوت کرد تا با او بازی کنیم. در واقع بازی کردیم و او را بردیم. وقتی تمام پول خود را از دست داد، اسلحه خود را بیرون آورد و گفت: یا پول من را پس میدهید یا با پلیس تماس میگیرم و به آنها میگویم که شما دزد هستید!
افسر به سه قوطی پپسی و پولهای پراکنده روی میز نگاه کرد.
همچنین صدای بلند تلویزیون و به سارقان که در حال ورقبازی بودند و به هیچ کس اهمیت نمیدادند.
پلیس به صاحب قصر گفت: شما در خانه خود قماربازی میکردید و وقتی تو شکست خوردی به ما زنگ زدی!
اگر دوباره این موضوع را تکرار کنید من تو را به زندان خواهم انداخت.
سپس افسر به طرف در رفت تا بیرون برود.
سارق متخصص به او گفت:
جناب سروان!
اگر بیرون بروید و ما را اینجا بگذارید ممکن است او ما را بکشد.
و این چنین شد که دو سارق با پول و تحت حفاظت پلیس از خانه خارج شدند!
سارقان بزرگ نه تنها ثروت جهان را میربایند، بلکه تحت حمایت قانون این کار را انجام میدهند!
این وضعیت کشورهایی است که مردم را در ظاهر مشغول کارهای بیهوده میکنند و خودشان مشغول غارت میشوند.
خدای نکرده فکر نکنید کشور خودمان را میگویم!
نه، منظورم بلاد کفر است…🧐
دو سارق وارد یک ویلا شدند و پس از جستجو گاوصندوق را پیدا کردند.
دزد بزرگ آن را با تجربه خود بدون نیاز به هیچ شکستگی باز کرد. پر از پول بود.
دزد پول را بیرون آورد. روی یکی از صندلیهای دور میز نشست و به دزد جوانتر گفت:
ورق را از جیب خود بیرون بیاور.
سارق جوان حیرت زده گفت: بیا فرار کنیم قبل از اینکه وجود ما را احساس کنند. اگر بخواهیم بازی کنیم در خانه بازی میکنیم.
سارق متخصص به شدت او را سرزنش کرد و گفت:
من رهبر هستم.
همانطور که میگویم عمل کن.
در یخچال را هم باز کن و سه قوطی پپسی و سه لیوان بیاور!
مرد جوان با ترس ورق را بیرون آورد و آنها شروع به بازی و نوشیدن کردند...
سارق متخصص گفت:
تلویزیون را روشن و صدای آن را تا انتها بالا ببر.
مرد جوان تردید کرد و سارق متخصص او را شدیداً توبیخ کرد.
سارق جوان در حالی که مات و مبهوت بود به حرف استادش عمل کرد با این تصور که استادش دیوانه شده.
او از ترس میلرزید زیرا میدانست آنها را دستگیر کرده و در زندان خواهند انداخت.
صاحب ویلا بیدار شد. تپانچه ای در دست گرفت و گفت:
چیکار میکنید شما دزدها؟ هیچکس حرکت نکند وگرنه شما را خواهم کشت.
دزد متخصص اهمیتی نمیداد و به دوست جوانش گفت:
بازی کن! بازی کن و به او توجه نکن.
صاحب قصر به پلیس زنگ زد.
پلیس آمد و صاحب قصر به آنها گفت: اینها دزد هستند و این پولی را که جلوی آنهاست از خانه من سرقت کردند.
سارق متخصص به پلیس گفت:
این مرد دروغگوست. او ما را دعوت کرد تا با او بازی کنیم. در واقع بازی کردیم و او را بردیم. وقتی تمام پول خود را از دست داد، اسلحه خود را بیرون آورد و گفت: یا پول من را پس میدهید یا با پلیس تماس میگیرم و به آنها میگویم که شما دزد هستید!
افسر به سه قوطی پپسی و پولهای پراکنده روی میز نگاه کرد.
همچنین صدای بلند تلویزیون و به سارقان که در حال ورقبازی بودند و به هیچ کس اهمیت نمیدادند.
پلیس به صاحب قصر گفت: شما در خانه خود قماربازی میکردید و وقتی تو شکست خوردی به ما زنگ زدی!
اگر دوباره این موضوع را تکرار کنید من تو را به زندان خواهم انداخت.
سپس افسر به طرف در رفت تا بیرون برود.
سارق متخصص به او گفت:
جناب سروان!
اگر بیرون بروید و ما را اینجا بگذارید ممکن است او ما را بکشد.
و این چنین شد که دو سارق با پول و تحت حفاظت پلیس از خانه خارج شدند!
سارقان بزرگ نه تنها ثروت جهان را میربایند، بلکه تحت حمایت قانون این کار را انجام میدهند!
این وضعیت کشورهایی است که مردم را در ظاهر مشغول کارهای بیهوده میکنند و خودشان مشغول غارت میشوند.
خدای نکرده فکر نکنید کشور خودمان را میگویم!
نه، منظورم بلاد کفر است…🧐
۴.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.