تصادف ... پارت اول😆🤦🏻♀️🫂
*دونگووک ویو*
بالاخره کارم تموم شد و یه روز گذشت قرار بود برم خونه پیش عشقم
سوار ماشین شدم و رفتم توی راه یه گل فروشی دیدم
جیسو از گل خیلی خوشش میاد گفتم یه دسته گل رز قرمز بگیرم براش
*خونه*
جیسو صب با دوستاش رفته بود بیرون
ماشین ووک هم برداشته بود و حسابی با دوستاش خوش گذرونده بود
ولی وقتی خواستن به خونه برگردن اونقد حواسشون گرم حرف زدن بود ماشین خورد تو تیر برق وسط خیابون
فلش بک:/
جیسو:وای دختر دیدیش؟
چقد چندش بود دختره انتر؟
لیسا:ولش کن بابا از این دختره هر چی بگی بر میاد
فقط دیدیش؟*خنده بلند*
میخواست کلاس بزاره خورد زمین
جنی:وای وای قشنگ آبروش رفت
جیسو:حقشه میخواست حال منو بگیره خودش حالش گرفته شد
رز:بس کنین دیگه جلوتو نگاه کن
جیسو همینکه سرشو برگردوند دید راه و اشتباهی میره و با یه جیغ دستشو از فرمون برداشت و خوردن به تیر
...
...
جیسو:وایییی به ووک چی بگم؟
لیسا:راستشو
جیسو: خیلی ممنون از کمکت 😒
لیسا: قابلی نداشت
جنی:دختر زدی نابود کردی ماشینو بعد میخوای دروغ بگی ؟
جیسو:من گفتم دروغ؟
اصن ولش کن بهتره بریم
رز:ولی نمیشه که باید ببریمش پیش یه تعمیرکار
جیسو:ووک تعمیرکار حرفه ای میشناسه
ولی این دیگه ماشین قبلی نمیشه باید عوض شه .
پایان فلش بک:/
وایییی الاناس که برسه خدای من اگه بفهمه کلمو میکَنه
توی فکر بود که صدای زنگ در اومد
ووک همیشه زنگ میزد
عادت نداشت با کلید درو باز کنه
جیسو با استرس رفت تا در و باز کنه
...
ووک همینکه وارد خونه شد جیسو و بغل کرد
_دلم برات تنگ شدهبود
+ولی فقط ۱۳ ساعت پیشت نبودم
_برای من ۱۳ سال گذشت
+اوممممم
_بفرمایید این برای شماست
+واییی چقد قشنگه
ممنونم ازت عشقم
_خواهش میکنم
یه چیز عجیب بود جیسو همیشه وقتی بهش گل میداد مث بچه ها ذوق میکرد اما الان چش بود؟
_چیزی شده؟
جیسو با این حرف استرس گرفت
+ن ..نه مگه قراره چیزی بشه؟
خواست بره که ووک از دو طرف شونه هاش گرفت و برش گردوند
_منو خر نکن بگو چی شده؟
...
۱۴۰۲/۱/۲۱
..
سلام من اومدمم
بالاخره کارم تموم شد و یه روز گذشت قرار بود برم خونه پیش عشقم
سوار ماشین شدم و رفتم توی راه یه گل فروشی دیدم
جیسو از گل خیلی خوشش میاد گفتم یه دسته گل رز قرمز بگیرم براش
*خونه*
جیسو صب با دوستاش رفته بود بیرون
ماشین ووک هم برداشته بود و حسابی با دوستاش خوش گذرونده بود
ولی وقتی خواستن به خونه برگردن اونقد حواسشون گرم حرف زدن بود ماشین خورد تو تیر برق وسط خیابون
فلش بک:/
جیسو:وای دختر دیدیش؟
چقد چندش بود دختره انتر؟
لیسا:ولش کن بابا از این دختره هر چی بگی بر میاد
فقط دیدیش؟*خنده بلند*
میخواست کلاس بزاره خورد زمین
جنی:وای وای قشنگ آبروش رفت
جیسو:حقشه میخواست حال منو بگیره خودش حالش گرفته شد
رز:بس کنین دیگه جلوتو نگاه کن
جیسو همینکه سرشو برگردوند دید راه و اشتباهی میره و با یه جیغ دستشو از فرمون برداشت و خوردن به تیر
...
...
جیسو:وایییی به ووک چی بگم؟
لیسا:راستشو
جیسو: خیلی ممنون از کمکت 😒
لیسا: قابلی نداشت
جنی:دختر زدی نابود کردی ماشینو بعد میخوای دروغ بگی ؟
جیسو:من گفتم دروغ؟
اصن ولش کن بهتره بریم
رز:ولی نمیشه که باید ببریمش پیش یه تعمیرکار
جیسو:ووک تعمیرکار حرفه ای میشناسه
ولی این دیگه ماشین قبلی نمیشه باید عوض شه .
پایان فلش بک:/
وایییی الاناس که برسه خدای من اگه بفهمه کلمو میکَنه
توی فکر بود که صدای زنگ در اومد
ووک همیشه زنگ میزد
عادت نداشت با کلید درو باز کنه
جیسو با استرس رفت تا در و باز کنه
...
ووک همینکه وارد خونه شد جیسو و بغل کرد
_دلم برات تنگ شدهبود
+ولی فقط ۱۳ ساعت پیشت نبودم
_برای من ۱۳ سال گذشت
+اوممممم
_بفرمایید این برای شماست
+واییی چقد قشنگه
ممنونم ازت عشقم
_خواهش میکنم
یه چیز عجیب بود جیسو همیشه وقتی بهش گل میداد مث بچه ها ذوق میکرد اما الان چش بود؟
_چیزی شده؟
جیسو با این حرف استرس گرفت
+ن ..نه مگه قراره چیزی بشه؟
خواست بره که ووک از دو طرف شونه هاش گرفت و برش گردوند
_منو خر نکن بگو چی شده؟
...
۱۴۰۲/۱/۲۱
..
سلام من اومدمم
۶۵.۳k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.