خواهم که امشب تا سحر ناخوانده مهمانت کنم

خواهم که امشب تا سحر ناخوانده مهمانت کنم
در وادی عشق و جنون زار و پریشانت کنم

امشب بزن پیمانه ای از ساغر چشمان من
خواهم که از مستی تو را بی دین وایمانت کنم

دردی اگر داری بگو امشب تو پیش من بمان
بنشین کنارم تا تو را با بوسه درمانت کنم

آ رامش شبهای من آغوش پر احساس توست
خواهم که امشب بسترم را باغ دستانت کنم

ای ماه پنهان شبم درگردش هفت آسمان
امشب تو را در کهکشان خواهم نمایانت کنم
امشب بزن با من قدم در کوچه های عاشقی
تا صبح فردا من تو را افسون و حیرانت کنم

در دفتر شعر شبم تک بیت زیبای منی
خواهم که هرشب یک غزل از شعر دیوانت کنم.
دیدگاه ها (۲)

به چشمانت بگو !نگاهم نکنندبگو وقتی خیره ات می شوم ..سرشان به...

حواسمان باشد...دل آدم ها...!!!شیشه نیست که روی آن..!!ها کنیم...

ربنای دستانم را، به دست دعا، گرفته ای!و من، حاجتم را،به وقت ...

آدمها را به جایی نرسانید که حرف هایشان را باعکس پروفایلشان ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط