ناله می لرزد می رقصد اشک

ناله می لرزد ، می رقصد اشک
آه ، بگذار که بگریزم من
از تو ، ای چشمهٔ جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من


به خدا غنچهٔ شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعلهٔ آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید


عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب ، خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
#شعر وداع #فروغ
دیدگاه ها (۳)

دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدمتابشی نو به نو از حسن و جمال...

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه‌هادل هوای دیدن دلدار دارد جمعه...

هیچ موجودی در دنیا وجود ندارد که در اثر عشق ورزیدن به یک موج...

همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط