نور عشق
سهراب میگه عشق چیزی نیست که سر طاقچه عادت از یاد من و تو برود...
خب سهراب شاعر بوده...
اما نادرخان ابراهیمی میگه عشق رو غبار عادت و تکرار میگیره...
باید هر روز تمیزش کرد...
هر روز رشدش داد...
باید تازه نگهش داشت...
یه روزم به یارجان گفتم من فکر میکردم عشق یه چیز دیگه است...
گفت یعنی چی؟
گفتم من به عشق به چشم موتور متحرک آدم نگاه میکردم... حسی که به آدم دلیل میده برای بیدار شدن، نفس کشیدن، دویدن به سمت هدفها...
مثه یه چراغ که وسط دریای متلاطم زندگی میتونه روزنه امید آدم باشه...
اینکه خیالش جمع و خاطرش راحته که یکی هست...
مهم نیست دور یا نزدیک...
اما یکی هست که تو اولویت اول زندگیش هستی...
تو داری میدوی اما اون نور ضعیف هم میتونه دلگرمت کنه...
یارجان گفت خب همینو منم فکر میکنم...
گفتم اما یارجان! عشق مراقبت میخواد...
هر چراغی با یه منبع انرژی روشن میمونه...
اون شب گذشت...
و من میدیدم چراغ روشن ما داره روز به روز به سمت خاموشی میره...
خیلی تلاش کردم روشن نگهش دارم...
اما تهش اون چراغ خاموش شد...
درسته که من هنوز عاشقم...
اما چراغ هیچ عشقی یکطرفه روشن نمیمونه...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
همین
خب سهراب شاعر بوده...
اما نادرخان ابراهیمی میگه عشق رو غبار عادت و تکرار میگیره...
باید هر روز تمیزش کرد...
هر روز رشدش داد...
باید تازه نگهش داشت...
یه روزم به یارجان گفتم من فکر میکردم عشق یه چیز دیگه است...
گفت یعنی چی؟
گفتم من به عشق به چشم موتور متحرک آدم نگاه میکردم... حسی که به آدم دلیل میده برای بیدار شدن، نفس کشیدن، دویدن به سمت هدفها...
مثه یه چراغ که وسط دریای متلاطم زندگی میتونه روزنه امید آدم باشه...
اینکه خیالش جمع و خاطرش راحته که یکی هست...
مهم نیست دور یا نزدیک...
اما یکی هست که تو اولویت اول زندگیش هستی...
تو داری میدوی اما اون نور ضعیف هم میتونه دلگرمت کنه...
یارجان گفت خب همینو منم فکر میکنم...
گفتم اما یارجان! عشق مراقبت میخواد...
هر چراغی با یه منبع انرژی روشن میمونه...
اون شب گذشت...
و من میدیدم چراغ روشن ما داره روز به روز به سمت خاموشی میره...
خیلی تلاش کردم روشن نگهش دارم...
اما تهش اون چراغ خاموش شد...
درسته که من هنوز عاشقم...
اما چراغ هیچ عشقی یکطرفه روشن نمیمونه...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
همین
۵.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.