چشم تو دیوانی از شور غزل های من است

چشم تو دیوانی از شور غزل های من است
امشب از دیوان عشقت رو نمائی می کنم

ای غزل نوش از شراب شعر مستم کرده ای
کوچه ها را غرق عطر آشنائی می کنم

شعر هایم را به احساست مزین کرده ام
خود نمی دانی چه با عشقت صفائی می کنم

با تو از هر بندگی آزادم ای صهبای من
رک بگویم با تو احساس خدایی می کنم

دولت احساس من از شوکت چشمان توست
بهر دیناری غزل عمری گدایی می کنم

این غزل را می سرودم اشکی از چشمم چکید
مرگ یعنی ، لحظه ای فکر جدایی می کنم

کشتی دل در خلیج عشق تو آواره است
در میان موج و طوفان ناخدایی می کنم

تا تو هستی در غزل هایم هویدا می شوی
وای اگر روزی نباشی غم سرایی می کنم
دیدگاه ها (۵)

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی #جماعت خودش هزار رنگ است ....

بمان!" دوست_داشتنم"هنوز بوی باران و کاهگِل می دهد،بوی مدادِ ...

مـن آغـوش کـسی را دوسـت دارم کـهبـوی بـی کـسی مـی دهـدنـه بـ...

💕 با کسی باش که💕 وقتایی که دلت💕 گرفتهحوصله نداری ناراحتی...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط