رمان (نه تومیوکا سان) چپتر۲

سلام مامان👋🏻👋🏻



سلام عزیزم


نیم ساعت بعد


اوه راستی دوستت تاکادا واست سوکیاکی آورده

لعنت بهش اینکه طعمه مورد علاقمه دیگه نمی‌تونم

باید بخورمش



😋😋 چه خوشمزه بود



ولی اون چرا باید اینکارو بکنه شاید می خواسته عذر خواهی بکنه


اگه با کانائه تناسخ پیدا کرده بودم بهم میگفت چیکار کنم ولی دلم خنک شد که کانائو و اینوسکه زدن دومارو شهیدش کردن


ولی حالا که بهش فکر میکنم تاکادا (تومیوکا) هم می تونه مهربون باشه



ساعت۳:۰۰ شب




شینوبا (شینوبو) تو رخت خواب در فکر


ذهن شینوبو


چرا هر وقت که بهش فکر میکنم قلبم تندتند میزنه


ساعت۹:۰۰ صبح


خب برم بگیرم بخوابم


ششششششییییییییینوووووووووبااااااااااااااااا پاشو مدرست دیر شدددددد




جااااااااااااننننننننننننننن



ولی من تازه می خوام بخوابم



تاکادا اومده دنبالت اون نه تنها خوش قیافه و خوش تیپه پولدار هم هست




مامان فکر کنم مدرسم دیر شده ها؟؟

خدافظ



اِه به این زودی رفتی





خلاصه شینوبو تا مدرسه مثل باد دوید و هرچی راننده تومیوکا گاز میداد بهش نرسید🤣🤣 و در آخر شینوبو فهمید که اصلا مدرسش دیر نشده و مامانش به خاطر تومیوکا بهش گفته دیر شده و الان فقط شینوبو و سرایدار تو مدرسن و البته تاکادا از قصد اینکارو کرد که با شینوبو تنها باشه ولی توسط سرایدار رکب خورد و الان سه تایی تو مدرسن