⭕️ به آه در گلو بشکسته سوگند..
⭕️ به آه در گلو بشکسته سوگند..
خدایا بنده ای درد آشنایم
به سر افتاده ای بی دست و پایم
ز غمها سینه ام دریاست، دریا
گواهم گریه های های هایم
به درگاه تو می نالم به زاری
مرا بگذار با این ناله هایم
مرا در آتش عشقت بسوزان
مکن زین شعله یرکش رهایم
از این آتش دلم را پر شرر کن
بسوزان، سوز دل را بیشتر کن
به آه در گلو بشکسته سوگند
به سوز سینه های خسته سوگند
به غم پرورده محنت نصیبی
که در خون جگر بنشسته سوگند
به اشک مادری کز داغ فرزند
فرو ریزد به رخ پیوسته سوگند
به بیماری که در هنگامه مرگ
برآید ناله اش آهسته سوگند
به آن برگشته ایّام نگونبخت
که راهش از همه سو بسته سوگند
مرا در بی کسی پیوسته کس باش
به وقت ناله ها فریادرس باش
به بی پائی که در راهی خزیده
به بی دستی که دست از جان کشیده
به محرومی که نالد در شب تار
ز غمها جان او بر لب رسیده
به آن بیماردار شب نخفته
که ریزد اشک محنت تا سپیده
به ناکامی که در شور جوانی
به خاک سرد گوری آرمیده
به پیر خسته جان مستمندی
که پشتش در تهیدستی خمیده
به آن طفل یتیم بی پناهی
که لبخند محبّت را ندیده
بده دستی که دستی را بگیرم
زخجلت پیش محتاجان نمیرم
قسم بر دستگاه کبریائی
قسم بر شوکت عرش خدائی
قسم بر بینوای سیر چشمی
که دارد صد نوا در بینوایی
قسم بر گلرخ عاشق نوازی
که در او نیست رنگ بی وفائی
قسم بر مادری کز هجر فرزند
بود گریان به شبهای جدایی
قسم بر دختری کز راه پرهیز
شکیبایی کند در پارسائی
دو رنگی را ز جان من جدا کن
دلم را با محبّت آشنا کن
مهدی سهیلی
🆔 https://t.me/AavaoNava
خدایا بنده ای درد آشنایم
به سر افتاده ای بی دست و پایم
ز غمها سینه ام دریاست، دریا
گواهم گریه های های هایم
به درگاه تو می نالم به زاری
مرا بگذار با این ناله هایم
مرا در آتش عشقت بسوزان
مکن زین شعله یرکش رهایم
از این آتش دلم را پر شرر کن
بسوزان، سوز دل را بیشتر کن
به آه در گلو بشکسته سوگند
به سوز سینه های خسته سوگند
به غم پرورده محنت نصیبی
که در خون جگر بنشسته سوگند
به اشک مادری کز داغ فرزند
فرو ریزد به رخ پیوسته سوگند
به بیماری که در هنگامه مرگ
برآید ناله اش آهسته سوگند
به آن برگشته ایّام نگونبخت
که راهش از همه سو بسته سوگند
مرا در بی کسی پیوسته کس باش
به وقت ناله ها فریادرس باش
به بی پائی که در راهی خزیده
به بی دستی که دست از جان کشیده
به محرومی که نالد در شب تار
ز غمها جان او بر لب رسیده
به آن بیماردار شب نخفته
که ریزد اشک محنت تا سپیده
به ناکامی که در شور جوانی
به خاک سرد گوری آرمیده
به پیر خسته جان مستمندی
که پشتش در تهیدستی خمیده
به آن طفل یتیم بی پناهی
که لبخند محبّت را ندیده
بده دستی که دستی را بگیرم
زخجلت پیش محتاجان نمیرم
قسم بر دستگاه کبریائی
قسم بر شوکت عرش خدائی
قسم بر بینوای سیر چشمی
که دارد صد نوا در بینوایی
قسم بر گلرخ عاشق نوازی
که در او نیست رنگ بی وفائی
قسم بر مادری کز هجر فرزند
بود گریان به شبهای جدایی
قسم بر دختری کز راه پرهیز
شکیبایی کند در پارسائی
دو رنگی را ز جان من جدا کن
دلم را با محبّت آشنا کن
مهدی سهیلی
🆔 https://t.me/AavaoNava
۲۱.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.