ما باس وایسیم این گوشه ، زیر بارون ، سگ لرزه بزنیم ، حرف
ما باس وایسیم این گوشه ، زیر بارون ، سگ لرزه بزنیم ، حرف نزنیم با هیشکی ، سیگار بکشیم ، سیگار خاموش. شومام رد شو هیچی نگو ، دکتربازی درنیار. اینجا سالن بزرگ شهره ، اینم یه تیارته ، مام بازیگر نقش عاشق فراموش شده ایم. حالیته ؟
سخته نقشمون . یه دلبری رو خواسّیم ، نخواسّه ما رو . گذاشته رفته ، "عین رفتن جان از بدن" . رفته بی دلتنگی و بی یاد و بی اصن مُردی یا هستی ، تو بگی یه استیکر داده ، نداده . رفته که رفته . مام انگار درخت دلبسته به آخرین برگ خویش در اوایل پاییز ، منتظر که بیاد . هیچ حرف هم نمیزنیم تو این تیارت ، یعنی ما لالیم اصن . خاک تو سر عاشقی که بعد رفتن دلبر لال نشه . الان خیلی ساله این نقشو بازی میکنیم ، نیگا سفیده موهامون ؟ میبینی ؟ سیاه بود که شروع کردیم . پخته شدیم تو این نقش .
نه کارگردان و اینا نداره . یعنی راستش از این تیارت یه نفره هاست . خودمونیم . یعنی "خودمونیم ، در عین حال دلبر هم هست ". سخته واسه تو بفهمی . تو تا حالا آدم برفی شدی وسط تابستون ، که دلبرت بخنده و غمش نباشه تموم شدن تو ؟ نبودی . مترسک بودی تو کویر ؟ نبودی . واسه همینه که سخته برات این تیارت مارو بفهمی . مخاطب خاص میخواد . حالیته ؟
خلاصه که این قرص و دواهاتو وردار برو ، ما حالمون خوبه . هرکی هم پرسید ما لوت نمیدیم ، میگیم نه بابا دیوونه نبود که ، دکتر بود . نیگا روپوش سفید داره . برو . یه وقتم دیدی تیارت ما تموم شد . قبل تو یه خانوم قشنگی اومد گفت " بیدار شو از خواب آدم ساده ، خبری نیست " . ما خندیدیم ، گفتیم زکی ، دیوونهای ؟ خندید . قشنگ میخندید ، اما خنده دلبر یه چیز دیگس ، انگار خورشید بخنده اون ته دریا که آسمون و آب هم آغوش میشن.
بیا برو دکتر. یه وقت دلبر از دور نیگا می کنه میبینه داریم با تو حرف میزنیم ، فکر میکنه منفک شدیم از یادش . تمرکز ما رو بهم نزن . سرمون همین گرم مُردن باشه بهتره ، نقشمون طبیعی دربیاد ، حیف نشه تیارت
سخته نقشمون . یه دلبری رو خواسّیم ، نخواسّه ما رو . گذاشته رفته ، "عین رفتن جان از بدن" . رفته بی دلتنگی و بی یاد و بی اصن مُردی یا هستی ، تو بگی یه استیکر داده ، نداده . رفته که رفته . مام انگار درخت دلبسته به آخرین برگ خویش در اوایل پاییز ، منتظر که بیاد . هیچ حرف هم نمیزنیم تو این تیارت ، یعنی ما لالیم اصن . خاک تو سر عاشقی که بعد رفتن دلبر لال نشه . الان خیلی ساله این نقشو بازی میکنیم ، نیگا سفیده موهامون ؟ میبینی ؟ سیاه بود که شروع کردیم . پخته شدیم تو این نقش .
نه کارگردان و اینا نداره . یعنی راستش از این تیارت یه نفره هاست . خودمونیم . یعنی "خودمونیم ، در عین حال دلبر هم هست ". سخته واسه تو بفهمی . تو تا حالا آدم برفی شدی وسط تابستون ، که دلبرت بخنده و غمش نباشه تموم شدن تو ؟ نبودی . مترسک بودی تو کویر ؟ نبودی . واسه همینه که سخته برات این تیارت مارو بفهمی . مخاطب خاص میخواد . حالیته ؟
خلاصه که این قرص و دواهاتو وردار برو ، ما حالمون خوبه . هرکی هم پرسید ما لوت نمیدیم ، میگیم نه بابا دیوونه نبود که ، دکتر بود . نیگا روپوش سفید داره . برو . یه وقتم دیدی تیارت ما تموم شد . قبل تو یه خانوم قشنگی اومد گفت " بیدار شو از خواب آدم ساده ، خبری نیست " . ما خندیدیم ، گفتیم زکی ، دیوونهای ؟ خندید . قشنگ میخندید ، اما خنده دلبر یه چیز دیگس ، انگار خورشید بخنده اون ته دریا که آسمون و آب هم آغوش میشن.
بیا برو دکتر. یه وقت دلبر از دور نیگا می کنه میبینه داریم با تو حرف میزنیم ، فکر میکنه منفک شدیم از یادش . تمرکز ما رو بهم نزن . سرمون همین گرم مُردن باشه بهتره ، نقشمون طبیعی دربیاد ، حیف نشه تیارت
۵.۱k
۱۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.