پارت کلارک یا شیکاس والتر
پارت⁶: کلارک یا "شیکاس والتر؟"
(ساعت ۶ صبح 🕕)
(دوربین اتاق کنفرانس🎦⏸)
اتاق کنفرانس با نور فلورسنت روشن شده بود و دود سیگار سنگینی در هوا موج میزد.
دور میز بزرگ چوبی، کارآگاهان ارشد دایره جنایی با چهرههایی خسته و چشمانی که از بیخوابی قرمز شده بود، نشسته بودند.
کلارک هم بین آنها بود، کت و شلوار تیره رنگی پوشیده بود و در میز مخصوص بهترین کاراگاه سال نشسته بود و داشت سعی میکرد آرامش و اعتماد به نفس را القا کند،
ولی.. ضربان قلبش به شدت بالا رفته بود.
رئیس دایره، کارآگاه دیانا میلِر که زن کلارک بود(که طلاق گرفته*)، با صدایی آرام ولی خشن گفت:(خب، آقای کلارک، شما این پرونده رو از نزدیک دنبال کردید. نظرتون چیه؟ به کجا رسیدیم؟)
کلارک نفس عمیقی کشید
با صدایی آرام پاسخ داد:(همونطور که میدونید، قربانیها همگی به طرز عجیبی به قتل رسیدن. الگوها نشون میده که قاتل دانش عمیقی از سنت های شیطانی داره.)
کارآگاه جوانی به اسم دیویس، با نگاهی شکاک به کلارک خیره شد.
دیویس از همان اول به کلارک اعتماد نداشت و همیشه رفتارش را زیر نظر داشت.
دیویس گفت:(دانش عمیق؟ این یه مقدار زیادی کلیشه ای نیست؟ شاید قاتل فقط چندتا فیلم ترسناک دیده باشه.)
کلارک لبخند تلخی زد:(تعجب آوره که شما همین چیزی رو میگید!)
دیویس ابروهایش را بالا انداخت:(اوه؟ چه جالب. شما انگار خیلی خوب از این سنت ها خبر دارید، آقای شیکاس والتر!(اسم اصلی کلارک).)
لحن دیویس آزاردهنده بود. کلارک سعی کرد خونسردی خود را حفظ کند. گفت:(من فقط تحقیقاتم رو انجام دادم، کارآگاه دیویس. وظیفه ماست که همه احتمالات رو بررسی کنیم.)
ناگهان، یکی از کارآگاهان که مشغول بررسی مدارک بود، چیزی روی میز گذاشت.
یک گردنبند نقرهای با یک نماد عجیب و غریب......
نماد آشنایی که کلارک سالها بود سعی میکرد از آن دوری کنه...... "Sigil of Lucifer"
کارآگاه گفت:(این گردنبند رو توی صحنه جرم پیدا کردیم. به نظر شما این نماد چه معنیای داره، آقای کلارک؟)
سکوت سنگینی در اتاق حکمفرما شد. کلارک احساس میکرد خون در رگهایش یخ زده است. چطور ممکن بود؟ این نماد نباید اونجا میبود.
دیویس با لبخندی موذیانه به کلارک نگاه کرد:(شیکاس والتر اسم و فامیلِ شاهزاده ی شیاطینه، و شما همیشه خواستید این اسم تونو مخفی کنین.... شاهزادهی شیاطین… این اسم خیلی برای یه قاتل زنجیرهای معمولی تکراریه، نه؟ یه جورایی حس میکنم یه چیزی رو از ما پنهون میکنید، آقای کلارک.)
کلارک میدونست که باید هرچه سریعتر واکنشی نشان بده.... بازی شروع شده بود و او باید خودش رو نجات میداد.
ادامهـ دارد.......
اهم
حساس شدش🗿🎀
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک#شدو#رمان#داستان#کمیک#آرت#نقاشی#اوسی
(ساعت ۶ صبح 🕕)
(دوربین اتاق کنفرانس🎦⏸)
اتاق کنفرانس با نور فلورسنت روشن شده بود و دود سیگار سنگینی در هوا موج میزد.
دور میز بزرگ چوبی، کارآگاهان ارشد دایره جنایی با چهرههایی خسته و چشمانی که از بیخوابی قرمز شده بود، نشسته بودند.
کلارک هم بین آنها بود، کت و شلوار تیره رنگی پوشیده بود و در میز مخصوص بهترین کاراگاه سال نشسته بود و داشت سعی میکرد آرامش و اعتماد به نفس را القا کند،
ولی.. ضربان قلبش به شدت بالا رفته بود.
رئیس دایره، کارآگاه دیانا میلِر که زن کلارک بود(که طلاق گرفته*)، با صدایی آرام ولی خشن گفت:(خب، آقای کلارک، شما این پرونده رو از نزدیک دنبال کردید. نظرتون چیه؟ به کجا رسیدیم؟)
کلارک نفس عمیقی کشید
با صدایی آرام پاسخ داد:(همونطور که میدونید، قربانیها همگی به طرز عجیبی به قتل رسیدن. الگوها نشون میده که قاتل دانش عمیقی از سنت های شیطانی داره.)
کارآگاه جوانی به اسم دیویس، با نگاهی شکاک به کلارک خیره شد.
دیویس از همان اول به کلارک اعتماد نداشت و همیشه رفتارش را زیر نظر داشت.
دیویس گفت:(دانش عمیق؟ این یه مقدار زیادی کلیشه ای نیست؟ شاید قاتل فقط چندتا فیلم ترسناک دیده باشه.)
کلارک لبخند تلخی زد:(تعجب آوره که شما همین چیزی رو میگید!)
دیویس ابروهایش را بالا انداخت:(اوه؟ چه جالب. شما انگار خیلی خوب از این سنت ها خبر دارید، آقای شیکاس والتر!(اسم اصلی کلارک).)
لحن دیویس آزاردهنده بود. کلارک سعی کرد خونسردی خود را حفظ کند. گفت:(من فقط تحقیقاتم رو انجام دادم، کارآگاه دیویس. وظیفه ماست که همه احتمالات رو بررسی کنیم.)
ناگهان، یکی از کارآگاهان که مشغول بررسی مدارک بود، چیزی روی میز گذاشت.
یک گردنبند نقرهای با یک نماد عجیب و غریب......
نماد آشنایی که کلارک سالها بود سعی میکرد از آن دوری کنه...... "Sigil of Lucifer"
کارآگاه گفت:(این گردنبند رو توی صحنه جرم پیدا کردیم. به نظر شما این نماد چه معنیای داره، آقای کلارک؟)
سکوت سنگینی در اتاق حکمفرما شد. کلارک احساس میکرد خون در رگهایش یخ زده است. چطور ممکن بود؟ این نماد نباید اونجا میبود.
دیویس با لبخندی موذیانه به کلارک نگاه کرد:(شیکاس والتر اسم و فامیلِ شاهزاده ی شیاطینه، و شما همیشه خواستید این اسم تونو مخفی کنین.... شاهزادهی شیاطین… این اسم خیلی برای یه قاتل زنجیرهای معمولی تکراریه، نه؟ یه جورایی حس میکنم یه چیزی رو از ما پنهون میکنید، آقای کلارک.)
کلارک میدونست که باید هرچه سریعتر واکنشی نشان بده.... بازی شروع شده بود و او باید خودش رو نجات میداد.
ادامهـ دارد.......
اهم
حساس شدش🗿🎀
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک#شدو#رمان#داستان#کمیک#آرت#نقاشی#اوسی
- ۷.۵k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط