استاد تاریخ فا*کی ( part 7 )

‌
‌📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
‌
‌📚🖤 پارت 7 🖤📚
‌
‌ ‌ ‌ ‌🎻 ادامه🎻 :


که یهو لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به محکم مک زدن
خیلی شوکه بودم و خشکم زده بود، خیلی وحشی مک میزد جوری که طعم خون و تو دهنم حس میکردم
متوجه دستش که روی رون لختم بود شدم به طرز هاتی نوازش و فشار میداد
داشتم اذیت می شدم
به خودم اومدمو به سینه‌هاش مشت زدم اونم چند بار اما اصلا فایده‌ای نداشت همون لحظه یه فکری اومد تو سرم
دیک*شو گرفتم خیلی محکم فشار دادم به حدی محکم که ازم جدا شد و منو با عاحححححححح مردونه‌ای تنها گذاشت.

_چیکار میکنییییی اههههههههههه (کمی بلند)
حال کردی؟!
_لعنت بهت پارک ا.تتتتتتتتتت(آروم از سر درد)
حیحی🌝🌚

بعد از چند مین آه و نا*له بلاخره نشست کنارم
_چرا این کارو کردی..؟!
ما دیگه باهم نیستیم،حتی اگه خواستی حال کنی هم این کارت خیلی اشتباه بود اقای ته جون..!
_اووووووووووو با فامیلی.!!
_اینقدر ازم بدت میاد؟
اره به قدری که حاضرم بمیرم،ولی نبینمت
_فکر نمیکنی زیادی بزرگش میکنی.؟
بزگش میکنم؟!
بعد از اینکه ازم استفاده کردی و ولم کردی
بعدشم همه بچه‌های دانشگاه فهمیدن
مادر و پدرم...ادامه دارد🎀
.
.
.
.
.
.
.
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻



"کیوی خشن🥝🔪