شروع میکنی بنویسی خودکار تو دستت میگیری و یه کاغذ سفید م

شروع میکنی بنویسی، خودکار تو دستت میگیری و یه کاغذ سفید میزاری رو میز، نوک خودکارت و میچسبونی به کاغذ و برای اینکه چیزی واسه نوشتن یادت بیاد شروع به نوشتن سربرگ میکنی، تاریخ میزنی بازم چیزی برای نوشتن به ذهنت نمیاد، خط خطیش میکنی، عصبی میشی، خودکارت و پرت میکنی و جای کاغذ مچاله شدتم کنج اتاقِ، وقتی نتونی بنویسی یعنی موقتن مُردی...
#ارمیاچناری
#deep_feeling
دیدگاه ها (۵)

.صدایت از دور میامد و من هنوز به این آمدن های نزدیک مشکوکم، ...

دنیارو از چشم های من ببین، انقدری که درد کشیدم، انقدری که سن...

قبلش فکر میکردم اگه دونفر همیشه به هم راست بگن ، یعنی عین حق...

اونی که خیلی خوشحالهشاید واقعا غمی ندارهبراش داستان نسازید.#...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط