شب

12 شب
چشمام بسته نمیشود خوابم نمیبرد حالم خوب نبود!
باید چیکار کنم یعنی دوباره سختی
خیلی عادت کرده بودم بش:)
حتی نمیتونم ببینمش یعنی حکمش چیه
قراره چه اتفاقی بیوفته



ویو تهیونگ

خوابم نمیبرد به یجی خیلی عادت کرده بودم
کاش محکم بغلش میکردم کاش ی بار دیگه میتونستم بوش کنم نوازشش کنم
دلم براش تنگ شده همین الان:)

جی‌هیون (پلیس دوست یجی)
اومد در سلول تهیونگ وایساد
_فردا دادگاه داری چون مدرک ثابت شدس که مافیایی یک دادگاه داری امادگی داشته باش
جی‌هیون خاست بره که تهیونگ گفت
+حکمم چیه
_ن..نمیدونم فردا اعلام میکنن

ویو یجی

نمیونستم اروم باشم لباس پوشیدم رفتم بیرون
قدم بزنم رفتم
لب ساحلی ک اون دفع با تهیونگ اومدیم
بارون شدیدی شروع شد
انگار اسمون داشت برام گریه میکرد:)

یجی شروع به دویدن کرد نفس کم اورد کاملا خیس شده بود افتاد رو زمین
شروع به گریه کردن کرد
+چرا چرا من چرا من همیشه باید درد بکشم مگه چیکار کردم که سهمم این همه درده(داد گریه بلند)
دیدگاه ها (۳)

خوردیم به خشم تاریخ!<<👤

ویو تهیونگ+ت..تو_خیلی وقته ندیدمت برادر عزیزم(لبخند)+خفه شو ...

MY SPY / p. 4

رفتم دست و صورتمو شستم و نشستم رو تخت اجوما اومد بهم گفت بیا...

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط