12 شب
12 شب
چشمام بسته نمیشود خوابم نمیبرد حالم خوب نبود!
باید چیکار کنم یعنی دوباره سختی
خیلی عادت کرده بودم بش:)
حتی نمیتونم ببینمش یعنی حکمش چیه
قراره چه اتفاقی بیوفته
ویو تهیونگ
خوابم نمیبرد به یجی خیلی عادت کرده بودم
کاش محکم بغلش میکردم کاش ی بار دیگه میتونستم بوش کنم نوازشش کنم
دلم براش تنگ شده همین الان:)
جیهیون (پلیس دوست یجی)
اومد در سلول تهیونگ وایساد
_فردا دادگاه داری چون مدرک ثابت شدس که مافیایی یک دادگاه داری امادگی داشته باش
جیهیون خاست بره که تهیونگ گفت
+حکمم چیه
_ن..نمیدونم فردا اعلام میکنن
ویو یجی
نمیونستم اروم باشم لباس پوشیدم رفتم بیرون
قدم بزنم رفتم
لب ساحلی ک اون دفع با تهیونگ اومدیم
بارون شدیدی شروع شد
انگار اسمون داشت برام گریه میکرد:)
یجی شروع به دویدن کرد نفس کم اورد کاملا خیس شده بود افتاد رو زمین
شروع به گریه کردن کرد
+چرا چرا من چرا من همیشه باید درد بکشم مگه چیکار کردم که سهمم این همه درده(داد گریه بلند)
چشمام بسته نمیشود خوابم نمیبرد حالم خوب نبود!
باید چیکار کنم یعنی دوباره سختی
خیلی عادت کرده بودم بش:)
حتی نمیتونم ببینمش یعنی حکمش چیه
قراره چه اتفاقی بیوفته
ویو تهیونگ
خوابم نمیبرد به یجی خیلی عادت کرده بودم
کاش محکم بغلش میکردم کاش ی بار دیگه میتونستم بوش کنم نوازشش کنم
دلم براش تنگ شده همین الان:)
جیهیون (پلیس دوست یجی)
اومد در سلول تهیونگ وایساد
_فردا دادگاه داری چون مدرک ثابت شدس که مافیایی یک دادگاه داری امادگی داشته باش
جیهیون خاست بره که تهیونگ گفت
+حکمم چیه
_ن..نمیدونم فردا اعلام میکنن
ویو یجی
نمیونستم اروم باشم لباس پوشیدم رفتم بیرون
قدم بزنم رفتم
لب ساحلی ک اون دفع با تهیونگ اومدیم
بارون شدیدی شروع شد
انگار اسمون داشت برام گریه میکرد:)
یجی شروع به دویدن کرد نفس کم اورد کاملا خیس شده بود افتاد رو زمین
شروع به گریه کردن کرد
+چرا چرا من چرا من همیشه باید درد بکشم مگه چیکار کردم که سهمم این همه درده(داد گریه بلند)
۵.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.