بازی مرگ ۲
#بازیمرگ ۲
بعد شماره کارتش رو انداخت رو مرد و رفت به سمت خونه خونه بزرگی داشت
......
عمارت رئیس مافیا جئون جونگ کوک
پسرک داشت تو سالن تمرینش بکس تمرین میکرد امروز روز سخت و اعصاب خورد کنی بود براش و نیاز بهش داشت که با صدا جک دست راستش از مشت زدن به اون کیسه دست کشید جک:رئیس کوک:کاری که بهت گفتمو انجام دادی جک:بله ارباب یه هکر فوق العاده حرفه ای پیدا کردم دختره اسمش ا.تست ۲۰ سالشه یه قمار باز حرفه ایه کوک:اووو همون دختری که تو همه بارا ازش میگفتن جک:بله ارباب پسرک نیش خندی زد و هولش رو برداشت کوک:فردا میریم سمت جایی که میره مام امتحان کنیم جک:چشم ارباب
......
فردا صبحش دخترک از خواب بیدار شد دست و صورتشو شست کمی ورزش کرد و رفت حموم بعد حاضر شد و رفت تا واسه خودش لباس بخره اول رفت تو مغازه عطر فروشی و خوش بو ترین عطر اون مغازه رو خرید و بعد بقیه خریدش رفت سمت خونه کمی با گوشی ور رفت با لپ تاب کار کرد چون هکر بود بعد نودل درست کرد و نشست خورد شب شد دخترک حاضر شد یه لباس مشکی باز با کفش پاشنه بلند پوشید و رفت وارد بار شد رویه یه صندلی جلو میز نشست و از گارسون درخواست ویسکی کرد همون موقع مردی با بدن عضله ای کنارش نشست اونم ویسکی سفارش داد کوک:شنیدم کارت حرف نداره دخترک پوزخندی رو لباش نشست ا.ت:بستگی داره از کی شنیده باشی ا.ت نگاهی به مرد انداخت هرچی از جذابیت مرد میگفت کم بود کوک:نگاه کردنت تموم شد پاکت سیگار مشکیش رو در آورد و سمت دخترک گرفت کوک:میکشی؟ یه نخ برداشت و با فندک روشنش کرد کوک تاحالا چنین دختری ندیده بود نگاهش سرد بود برعکس دخترایه هرزه که بهش میچسبن و چیزی که اونو بیشتر جذب خودش کرد بدن سفید و خوش فرمش بود کوک:میای بازی ا.ت:نیومدم بازی کنم کوک:بیخیال شرط بندی میکنیم اگه تو بردی بهت پول میدم اونم زیاد اگه من بردم باید برام کار کنی ا.ت:چجوری بهت اعتماد کنم کوک دست دخترک رو گرفت تو مشتش و با چهره سردی نگاه دخترک کرد که دخترک متعجب به چشمایه مثل شبه پسرک نگاه کرد کوک:وقتی یه حرف و میزنم پاش هستم دخترک پوزخندی زد ا.ت:قبوله
بعد شماره کارتش رو انداخت رو مرد و رفت به سمت خونه خونه بزرگی داشت
......
عمارت رئیس مافیا جئون جونگ کوک
پسرک داشت تو سالن تمرینش بکس تمرین میکرد امروز روز سخت و اعصاب خورد کنی بود براش و نیاز بهش داشت که با صدا جک دست راستش از مشت زدن به اون کیسه دست کشید جک:رئیس کوک:کاری که بهت گفتمو انجام دادی جک:بله ارباب یه هکر فوق العاده حرفه ای پیدا کردم دختره اسمش ا.تست ۲۰ سالشه یه قمار باز حرفه ایه کوک:اووو همون دختری که تو همه بارا ازش میگفتن جک:بله ارباب پسرک نیش خندی زد و هولش رو برداشت کوک:فردا میریم سمت جایی که میره مام امتحان کنیم جک:چشم ارباب
......
فردا صبحش دخترک از خواب بیدار شد دست و صورتشو شست کمی ورزش کرد و رفت حموم بعد حاضر شد و رفت تا واسه خودش لباس بخره اول رفت تو مغازه عطر فروشی و خوش بو ترین عطر اون مغازه رو خرید و بعد بقیه خریدش رفت سمت خونه کمی با گوشی ور رفت با لپ تاب کار کرد چون هکر بود بعد نودل درست کرد و نشست خورد شب شد دخترک حاضر شد یه لباس مشکی باز با کفش پاشنه بلند پوشید و رفت وارد بار شد رویه یه صندلی جلو میز نشست و از گارسون درخواست ویسکی کرد همون موقع مردی با بدن عضله ای کنارش نشست اونم ویسکی سفارش داد کوک:شنیدم کارت حرف نداره دخترک پوزخندی رو لباش نشست ا.ت:بستگی داره از کی شنیده باشی ا.ت نگاهی به مرد انداخت هرچی از جذابیت مرد میگفت کم بود کوک:نگاه کردنت تموم شد پاکت سیگار مشکیش رو در آورد و سمت دخترک گرفت کوک:میکشی؟ یه نخ برداشت و با فندک روشنش کرد کوک تاحالا چنین دختری ندیده بود نگاهش سرد بود برعکس دخترایه هرزه که بهش میچسبن و چیزی که اونو بیشتر جذب خودش کرد بدن سفید و خوش فرمش بود کوک:میای بازی ا.ت:نیومدم بازی کنم کوک:بیخیال شرط بندی میکنیم اگه تو بردی بهت پول میدم اونم زیاد اگه من بردم باید برام کار کنی ا.ت:چجوری بهت اعتماد کنم کوک دست دخترک رو گرفت تو مشتش و با چهره سردی نگاه دخترک کرد که دخترک متعجب به چشمایه مثل شبه پسرک نگاه کرد کوک:وقتی یه حرف و میزنم پاش هستم دخترک پوزخندی زد ا.ت:قبوله
۲۳.۰k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.